آنکه زود آشنا شود. (آنندراج). مصاحب و همدمی که بزودی و گرمی با شخص اظهار مهربانی و محبت کند. (ناظم الاطباء) : از اولین نگاه دلم صید خویش کرد ای من فدای غمزۀ زودآشنای تو. باقر کاشی (از آنندراج)
آنکه زود آشنا شود. (آنندراج). مصاحب و همدمی که بزودی و گرمی با شخص اظهار مهربانی و محبت کند. (ناظم الاطباء) : از اولین نگاه دلم صید خویش کرد ای من فدای غمزۀ زودآشنای تو. باقر کاشی (از آنندراج)
کسی که به درد و رنج خو گرفته باشد و به درد و رنج کس دیگر پی ببرد، دردمند، برای مثال سخت می ترسم چو برگ لاله گردد داغ دار / گوش گل از نالۀ درد آشنای بلبلان (صائب - لغت نامه - دردآشنا)
کسی که به درد و رنج خو گرفته باشد و به درد و رنج کس دیگر پی ببرد، دردمند، برای مِثال سخت می ترسم چو برگ لاله گردد داغ دار / گوش گل از نالۀ درد آشنای بلبلان (صائب - لغت نامه - دردآشنا)
نذر و نذوراتی را گویند که فارسیان به آتشخانه ها آورند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نذرهایی که فارسیان به آتشکده آورند. (ناظم الاطباء). جزء اول کلمه را آقای پورداود ’زور’ (اوستا ’زئوثره’) دانند، بمعنی آب مقدس که در جشنهای زردشتیان بکاررود و شاید جزء دوم مصحف ’اشئنام’ (دعایی که در مراسم ’زور’ خوانند) باشد. (از حاشیۀ برهان چ معین)
نذر و نذوراتی را گویند که فارسیان به آتشخانه ها آورند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نذرهایی که فارسیان به آتشکده آورند. (ناظم الاطباء). جزء اول کلمه را آقای پورداود ’زَور’ (اوستا ’زئوثره’) دانند، بمعنی آب مقدس که در جشنهای زردشتیان بکاررود و شاید جزء دوم مصحف ’اشئنام’ (دعایی که در مراسم ’زور’ خوانند) باشد. (از حاشیۀ برهان چ معین)
آشنا و مأنوس با درد. معتاد به درد و رنج. (ناظم الاطباء). واقف و آگاه به سختی و شدت و ناملایم: سخت می ترسم چو برگ لاله گردد داغدار گوش گل از نالۀ دردآشنای بلبلان. صائب (از آنندراج)
آشنا و مأنوس با درد. معتاد به درد و رنج. (ناظم الاطباء). واقف و آگاه به سختی و شدت و ناملایم: سخت می ترسم چو برگ لاله گردد داغدار گوش گل از نالۀ دردآشنای بلبلان. صائب (از آنندراج)
آنکه زود به صلح گراید، (از آنندراج)، که کینه به دل نگیرد و بدی گذشته را به اندک زمانی از خاطر دور سازد: در حق آن کش بر خود داشتی دیرخصومت شو و زودآشتی، امیرخسرو (از آنندراج)، کودکان زودجنگ و زودآشتی باشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
آنکه زود به صلح گراید، (از آنندراج)، که کینه به دل نگیرد و بدی گذشته را به اندک زمانی از خاطر دور سازد: در حق آن کش بر خود داشتی دیرخصومت شو و زودآشتی، امیرخسرو (از آنندراج)، کودکان زودجنگ و زودآشتی باشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)