- زهکونی
- نوک پایی که بکفل کسی کوبند تیپا اردنگ زفکنه
معنی زهکونی - جستجوی لغت در جدول جو
- زهکونی ((زِ))
- تیپا، اردنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باشندگی
عمل و شغل زرکوب طلاکاری، هر چیزی که روی آن طلا کاری شده باشد
دارو و معجونی است مرکب که در قوام قند ادویه را باریک کرده میظمیزند و آن پشت و گرده را قوت دهد و منی را بیفزاید:) سخن حجت بشنو که تو را قوتش به کار آید از داروی زرغونی (ناصر خسرو 497)، توضیح: وجه تسمیه آنرا چنین نوشته اند: که این دارو رنگ رو را مثل زر سرخ و روشن نماید
زیتی زهی از رنگ ها برنگ زیتون سرخ مایل به زرد
شغل و عمل زرکوب، طلاکوبی، طلاکاری
کوهکنی: فرها به که کانی شیرین بکف آوردی گر در کف او بودی هم شدت تو میتین. (سوزنی)
در تازی نیامده نشیمن مانگاهی زیستنی زیستی
طلاکاری
سبز مایل به زرد
Residential
residencial
mieszkaniowy
жилой
житловий
residentieel
residencial
résidentiel
residenziale
आवासीय
perumahan
מגורים
wa makazi
ที่อยู่อาศัย
আবাসিক
رہائشی
سكنيٌّ
روسی آسا (قانون) دات قاعده قانون رسم
بیچارگی عجز، مغلوبیت، خواری حقارت، زیر دستی فرو دستی