جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زیتونی

زیتونی

زیتونی
آنچه به رنگ زیتون باشد. (از اقرب الموارد). منسوب به زیتون. به شکل و رنگ زیتون. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، قسمی مروارید شبیه به زیتون در شکل. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و ربما شبه (اللؤلؤ) بالزیتونه، فقیل زیتونی. (الجماهر فی معرفه الجواهر بیرونی، یادداشت ایضاً)، آلوده به زیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

زیتونی

زیتونی
رنگی است سرخ به زردی مایل. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). منسوب به زیتون. به رنگ زیتون. به رنگ میوۀ رسیدۀ زیتون و سرخی است کدر که به سیاهی زند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
جان فشانند بر آن خال و بر آن حلقۀ زلف
عاشقان کآن رخ زیتونی زیبا بینند.
خاقانی.
، رنگ سبز تیره. (ناظم الاطباء) ، زیتون فروش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

زیتونیه

زیتونیه
به لغت مصر ایمارانوطالی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا

زیتونیه

زیتونیه
خمر زیتونیه، منسوب است به ده زیتون (دهی به صعید مصر) یا به ده زیتونه (موضعی به بادیۀ شام). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

زیتونه

زیتونه
عید زیتونه، مرحوم دهخدا این کلمه را معادل ’یکشنبۀ رامو’ دانسته و دیگر توضیحی درین باره نداده است. یکشنبۀ رامو، یکشنبۀ آخر ’کارِم’ است و کارِم ایام پرهیز کاتولیک ها از روز چهارشنبۀ پیش از عید احیای مسیح است تا روز پاک. (از لاروس). دزی در ذیل قوامیس عرب ’عیدالزیتون’ را ’پاک فلوری’ معنی کرده و این کلمه معادل است با ’یکشنبۀ رامو’. رجوع به دزی ج 1 ص 617 شود
یک زیتون. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). واحد زیتون یعنی یک دانه زیتون و درخت زیتون. (ناظم الاطباء). رجوع به زیتون شود
لغت نامه دهخدا

زیتونه

زیتونه
عین الزیتونه، چشمه ای است در افریقیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا