جدول جو
جدول جو

معنی زهومت - جستجوی لغت در جدول جو

زهومت
بدبویی، تعفن
تصویری از زهومت
تصویر زهومت
فرهنگ فارسی عمید
زهومت
(زُ مَ)
بوی بد چون بوی گوشت درندگان یا ماهی های دریایی مانده. بوی ریم. بوی چربش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از زهومه عربی. (فرهنگ فارسی معین) :
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شمر بسیار ماند
زهومت گیرد از آرام بسیار.
دقیقی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
رجوع به زهمت و زهمه و زهومه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
زهومت
باد گنده بوی ریم و چربش بوی گوشت چرب متعفن
تصویری از زهومت
تصویر زهومت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ مَ)
زهمه. (منتهی الارب) (آنندراج). باد گنده، بوی ریم و چربش، بوی گوشت چرب برگشته بوی. (ناظم الاطباء). رجوع به زهومت و زهمه و زهمت شود
لغت نامه دهخدا
(زِ مَ)
بوی گوشت و بوی ماهی خام. (برهان) (از غیاث) (ناظم الاطباء). رجوع به زهمه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(زُ مَ)
زهمه. باد گنده. بوی ریم و چربش. بوی گوشت چرب متعفن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زهمه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ مَ)
که رائحه نامطبوعه دارد. بدبوی: گوشت بط و مرغابی، غلیظ باشند و هر دو بسیارفضول و زهومت ناک باشند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و اندر ساحل زنگستان عنبریست سیاه و زهومت ناک. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهومه
تصویر زهومه
گندیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهمت
تصویر زهمت
باد گنده بوی ریم و چربش بوی گوشت چرب متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهمت
تصویر زهمت
((زُ مَ))
باد گنده، بوی ریم و چربش، بوی گوشت چرب متعفن
فرهنگ فارسی معین