جدول جو
جدول جو

معنی زهزاد - جستجوی لغت در جدول جو

زهزاد
زن و فرزند، فرزند، نسل
تصویری از زهزاد
تصویر زهزاد
فرهنگ فارسی عمید
زهزاد(زِ)
نسل و فرزند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). اهل و عیال و فرزند. (از جهانگیری). رجوع به زه و زاد شود
لغت نامه دهخدا
زهزاد
فرزند نسل
تصویری از زهزاد
تصویر زهزاد
فرهنگ لغت هوشیار
زهزاد((زِ))
زن و فرزند، نسل، فرزند
تصویری از زهزاد
تصویر زهزاد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وهزاد
تصویر وهزاد
(پسرانه)
زاده خوب و نیکو، بهزاد، مرکب از وه (بهتر، خوب) + زاد (زاده)، نام اسب سیاوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهزاد
تصویر مهزاد
(دخترانه و پسرانه)
زاده ماه، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهزاد
تصویر بهزاد
(پسرانه)
نیک نژاد، مینیاتوریست مشهور صفویان، نام اسب سیاوش، مرکب از به (بهتر، خوب) + زاد (زاده)، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اوخر عهد تیموری و اوایل عهد صفوی، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زهاد
تصویر زهاد
زاهدها، کسانی که دنیا را برای آخرت ترک گویند و به عبادت بپردازند، پارساها، پرهیزکارها، جمع واژۀ زاهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهزاد
تصویر بهزاد
خوش نژاد، اصیل، نیکوتبار
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
زمینی که جز به آب کثیر روان نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
اسم است زهزقه را. (منتهی الارب) (از آنندراج). نوازش مادر بچه را و برجهانیدن و بازی کردن با وی. (ناظم الاطباء) ، سخت خندیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به زهزقه شود
لغت نامه دهخدا
(زُهَْ ها)
جمع واژۀ زاهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء). پرهیزگاران و این جمع واژۀ زاهد است. (غیاث) (آنندراج). پارسایان. زاهدان. (فرهنگ فارسی معین) : و حکماء و زهاد غذاء خویش جو اختیار کرده اند. (نوروزنامه). علماء گویند مقام صاحب مروت به دو موضع ستوده است در خدمت پادشاه... یا در خدمت زهاد. (کلیله و دمنه). من این دو طایفه را در جهان دوست میدارم یکی علماء و دیگر زهاد. (گلستان). زهاد سد رمق و پیران تا عرق کنند. (گلستان). زهاد را چیز مده تا از زهد بازنمانند. (گلستان). رجوع به زهد شود
لغت نامه دهخدا
(شَ دَ / دِ)
مهزاده. شاهزاده. زادۀ مه. مهترزاده. بزرگ زاده:
گل را نتوان بباد دادن
مهزاد به دیوزاد دادن.
نظامی.
و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نیک ذات و خوش فطرت. (آنندراج) (انجمن آرا). نجیب. اصیل. حلال زاده. (یادداشت بخط مؤلف). نیکوزاد. (حاشیۀ برهان چ معین). به زاده. نیکوزاده. نیک نژاد. نیکوتبار. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام اسب بوده. (انجمن آرا) (آنندراج). نام اسب کیکاوس که او را شبرنگ بهزادی گفتندی. (شرفنامه). نام اسب سیاوش. (ناظم الاطباء). نام اسب سیاوش که بمیراث به کیخسرو رسید. (یادداشت بخط مؤلف) :
به بهزاد بنمای زین و لگام
چو او رام گردد تو بردار گام.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 721).
چنین گفت شبرنگ بهزاد را
که فرمان مبر زین سپس باد را.
فردوسی (ایضاً ص 721).
بیاورد شبرنگ بهزاد را
که دریافتی روز کین باد را.
فردوسی (ایضاً ص 653).
برانگیخت شبرنگ بهزاد را
که بگذاشتی روز تک باد را.
اسدی (از آنندراج) ، واژگون شده و سرنگون و غلبه کرده شده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، غمگین و دلتنگ. (آنندراج). دلگیر و غمگین، مغلوب شده و شکست داده شده. (ناظم الاطباء)
نام اسب گشتاسب. (ولف) :
بدادش بدو شاه بهزاد را
سیه جوشن و خودپولاد را
پسر شاه کشته میان را ببست
سیه رنگ بهزاد را برنشست.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1535)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
کمال الدین. بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری. تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست، بقولی در 942 هجری قمری درگذشت. استاد او بقولی امیر روح الله معروف به میرک نقاش هراتی کتابدار سلطان حسین بایقرا، و بقول دیگر پیر سید احمد تبریزی بود، و کسان دیگری را نیز نام برده اند. چیزی نگذشت که نزد امیر علیشیر نوایی و سپس در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات تقرب یافت. و پس از برافتادن سلسلۀ تیموریان خراسان بدست شیبک خان ازبک همچنان در هرات ماند و بعد از استیلای شاه اسماعیل اول صفوی بر ازبکان، همراه وی به تبریز رفت. و در 928 هجری قمری به ریاست کتاب خانه سلطنتی منصوب گردید. در دورۀ شاه طهماسب صفوی نیز در کمال عزت و احترام میزیست، و سرانجام در تبریز درگذشت. و در همانجا در جوار کمال الدین خجندی شاعر مدفون شد. ونیز گفته اند که در هرات درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. نظر به شهرت بهزاد طی قرنها کسان بسیاری کارهای او را تقلید کرده اند و نامش را بر تصویرهای بیشمار گذاشته اند از اینرو تمیز دادن تصویرهای اصلی اوکار دشواری است. این تحقیقات مخصوصاً پس از برپا شدن نمایشگاه هنر ایرانی در لندن (1931 میلادی) تا حدی به نتیجه رسیده است. اساس اطلاعاتی که از کار او در دست است تصویرهایی است که با امضای اصیل او در نسخه ای ازبوستان سعدی نقش شده. و اینک در کتاب خانه ملی قاهره مخزون است. شیوۀ بکار بردن رنگهای گوناگون و درخشان تصویرها از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها حکایت میکند. از این تصویرها چنین برمی آید که بهزاد بیشتر برنگهای به اصطلاح ’سرد’ (مایه های گوناگون سبز و آبی) تمایل داشته، اما در همه جا با قرار دادن رنگهای ’گرم’ (بخصوص نارنجی تند) در کنار آنها، به آنها تعادل بخشیده است. تناسب یک یک اجزای هر تصویر با مجموعۀ آن تصویر شگفت انگیز است. شاخه های پرشکوفه و نقش کاشیها و فرشهای پرزیور زمینۀ تصویرها نمودار ذوق تزیینی و ظرافت بی حساب بهزاد است. اما بیش از هر چیز واقعبینی اوست که کارهایش را از آثار نقاشان پیش از او متمایز ساخته است. این واقعبینی بخصوص در تصویرهایی بچشم میخورد که صرفاً جنبۀ درباری ندارد و نشان دهنده زندگی عادی و مردم معمولی است (شیر دادن مادیانها به کره ها در مزرعه، تنبیه کسی که به حریم دیگری تجاوز کرده، خدمتکارانی که خوراک می آورند، روستائیان در کشتزار و غیره). دیگر اینکه صورت آدمها به صورت عروسک وار و یکنواخت نقاشیهای پیش از بهزاد شبیه نیست. بلکه هر صورتی نمودار شخصیتی است و حرکت و زندگی درآن دیده میشود. آدمها در حال استراحت نیز شکل و حالاتی طبیعی دارند. بر کارهای دیگری که به بهزاد منسوب است امضای مطمئنی دیده میشود. به این جهت، تنها سبک تصویرها (ترکیب بیمانند نقشهای تزئینی با صحنه های واقعی) میتواند راهنمائی برای تمیز دادن کارهای اصیل او بشمار آید. در میان تصویرهای بیشماری که در کتابهایا جداگانه بنام بهزاد موجود است اختلاف عقیده میان خبرگان بسیار است. اما بهرحال بسیاری از این کارها اگر ازآن خود استاد نباشند وابسته به مکتب او هستند. برخی از کتابهایی که با تصویرهای منسوب به بهزاد مزین اند ازین قرارند: خمسۀ امیر علیشیر نوائی (مورخ 890 هجری قمری، در کتاب خانه بودلیان). گلستان (مورخ 891هجری قمری جزء مجموعۀ روچیلد پاریس). خمسۀ نظامی (مورخ 846 هجری قمری موزۀ بریتانیائی). نفوذ بهزاد بیش از هر چیزی در کار شاگردان او دیده میشود. برخی از شاگردانش، مانند قاسم علی و آقا میرک، در کار خود بیش و کم به پای استاد رسیدند. با آنکه در زمان صفویه سبک مینیاتورسازی بار دیگر دچار تحول شد، نزدیک نیم قرن پس از بهزاد نفوذ او در کار نقاشان بچشم میخورد. نقاشان هراتی سبک بهزاد را به بخارا بردند و آنرا در دربار خاندان شیبانی پرورش دادند. کتابی بنام مهر و مشتری که در 929 هجری قمری در بخارا استنساخ شده نمودار آن است که سبک بهزاد در بخارا بهتر از تبریز حفظ شده است. مهاجرت برخی از نقاشان سبب اشاعۀ سبک بهزاددر هندوستان نیز گردید. (از دائره المعارف فارسی). رجوع به حاشیۀ برهان قاطع و فرهنگ فارسی معین شود
نام یکی از پسران جمشید جم، حکیم و فرزانه خوی. (آنندراج) (انجمن آرا)
اسفندیار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
مرد متکبر زشت هیئت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، متکبر بدون شایستگی. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهاد
تصویر زهاد
پارسایان، زاهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهزاد
تصویر مهزاد
زاده مه، شاهزاده، مهتر زاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهزاد
تصویر شهزاد
شهرزاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهزاد
تصویر بهزاد
نیک ذات، خوش فطرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهاد
تصویر زهاد
((زُ هّ))
جمع زاهد، پارسایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهزاد
تصویر بهزاد
((بِ))
نیک نژاد، نیکوتبار
فرهنگ فارسی معین