- زهاد
- پارسایان، زاهدان
معنی زهاد - جستجوی لغت در جدول جو
- زهاد
- زاهدها، کسانی که دنیا را برای آخرت ترک گویند و به عبادت بپردازند، پارساها، پرهیزکارها، جمع واژۀ زاهد
- زهاد ((زُ هّ))
- جمع زاهد، پارسایان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زاهد شدن، پارسائی کردن
پارسایی پرهیزگاری، رویگردانی
زاهد شدن، پارسایی کردن، زهد ورزیدن، بی اعتنایی به دنیا، پرهیزکاری، پارسایی، اعراض از چیزی و بی اعتنایی به آن
اندازه کردن
آلت تناسلی، آلات تناسلی
موسسه، ذات
افزون، بسیار، سرشار، فراوان، گسترده، وشناد
پارسا
بویک بویه ای که از کلن گربه دشتی (سنور الزباد) می تراود سر شیر، گل ستاره ای ماده معطری که از غده مشک جانوری استخراج میشود و چون مقداری کم آنرا در یک ماده روغنی حل کنند عطر بسیار خوشبوی و گرانبهایی به مقدار فراوانی بدست می آید. مدفوع جانور مذبور چون در موقع خروج از مقعد طبیعه با غده مترشحه مشک این حیوان تماس یابد بسیار خوشبوست بدین جهت مدفوع خشک شده جانور را هم به نام نوعی مشک به بازار عرضه کنند، پستانداری است از تیره گوشتخواران جزو راسته زبادها در ناحیه میان دو راه این حیوان غده ای وجود دارد که از آن غده مایعی خوشبو و بسیار معطر ترشح میشود که به نام نوعی مشک به بازار عرضه میگردد قد این حیوان باندازه گربه است و پشمهایش خاکستری و دارای خطوط سیاه رنگی میباشد. جانور مذکور در نواحی بسیار گرم آسیا و آفریقا میزید گربه زباد قط الزباد سنور الزباد رباح
آنکه چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند پارسا، پرهیزگار
دمچه، ژند، (چخماق تفنگ)
خفه کننده، زره ساز آنکه زره سازد زره ساز زره گر
آبی که از کنار رود چشمه تالاب و غیره تراوش کند، جایی که آب از آنجا جوشد خواه خاک و خواه سنگ باشد موضع چشمه، آبی که قعرش پیدا نباشد، چشمه ای که پیوسته روان باشد و هرگز نایستد
نما نمای هر چیز، اندازه، نزدیک به
رود پر آب
افزونی و زیادتی، فراوان، بسیار
بسیار پارسا اهرو اشوک اندک، تنگخو، کمخوار، رودبار تنگ
فرزند نسل
زیر شکم، شرمگاه
قصدی که بسوی دشمن کنند برای حرب او، کارزار کردن با دشمنان در راه خدا زمین سخت و بی گیاه زمین سخت و بی گیاه
بیخوابی، کم خوابی
جمع شهد، انگبین های مومدار
افزون، فراوان، بسیار
زن و فرزند، فرزند، نسل
زردساز، زره ساز، زره گر
بیداری، بی خوابی، کم خوابی
جنگ کردن در راه دین حق، مبارزه، کوشش کردن
جهاد اصغر: مقابل جهاد اکبر، جنگ در راه دین
جهاد اکبر: مقابل جهاد اصغر، جهاد یا جنگ با نفس و ریاضت برای تزکیۀ نفس
جهاد اصغر: مقابل جهاد اکبر، جنگ در راه دین
جهاد اکبر: مقابل جهاد اصغر، جهاد یا جنگ با نفس و ریاضت برای تزکیۀ نفس
وهده ها، زمینهای پست، گودال ها، جمع واژۀ وهده
زیر شکم، گرداگرد آلت تناسل مرد یا زن که موی از آن می روید، شرمگاه
کسی که دنیا را برای آخرت ترک گوید و به عبادت بپردازد، پارسا، پرهیزکار
نهادن، سرشت، طبیعت، برای مثال خدای عرش جهان را چنین نهاد «نهاد» / که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد (رودکی - ۴۹۵) ، ضمیر، دل، سازمان، مؤسسه، بنیان، اساس، در علوم ادبی مسندٌالیه، روش، طرز، راه ورسم، مراسم، آیین، آداب، مقام، پایگاه، قرار، مواضعه
بافت
ادا کردن، پرداختن
بافت
ادا کردن، پرداختن