- زهاء
- نما نمای هر چیز، اندازه، نزدیک به
معنی زهاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنگ گرفتن غوره خرما، نازکردن
آلت تناسلی، آلات تناسلی
زیرکی وجودت فکر، عقل، هوشیاری، هوشمندی، جودت رای، بزیرکی تصرف کردن، زیرکی هوشمندی، جودت رای
آسان و استوار شدن، کار، باریک میان زن، کشیده ابرو زن، آسانی روانی کار
فراخ گسترده، فراخ کس
پارسایان، زاهدان
آبی که از کنار رود چشمه تالاب و غیره تراوش کند، جایی که آب از آنجا جوشد خواه خاک و خواه سنگ باشد موضع چشمه، آبی که قعرش پیدا نباشد، چشمه ای که پیوسته روان باشد و هرگز نایستد
درخشنده روی، سفید روی، مونث ازهر: سپیده سپید روی مونث ازهر درخشنده درخشنده روی سپید روی. توضیح: در فارسی بدون توجه بتذکیر و تانیث این کلمه را در مقام صفت بکار برند
زیر شکم، شرمگاه
تیز ورن
زیر شکم، گرداگرد آلت تناسل مرد یا زن که موی از آن می روید، شرمگاه
زاهدها، کسانی که دنیا را برای آخرت ترک گویند و به عبادت بپردازند، پارساها، پرهیزکارها، جمع واژۀ زاهد
ابر بلند، برابر آمده
اندازه
پایان، آبگینه، اندازه
زه آب، درز و شکاف باریک سنگ، چشمه یا جوی که آب از آن تراوش کند، آبی که از درز سنگ یا زمین بیرون آید
تازگی و شکوفه گیاه