جدول جو
جدول جو

معنی زنگیشاه - جستجوی لغت در جدول جو

زنگیشاه
(زَ)
دهی از دهستان کنارشهر است که در بخش بردسکن شهرستان کاشمر واقع است و 370 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنگیچه
تصویر زنگیچه
آرنج، مرفق
فرهنگ فارسی عمید
(زَ شِ)
دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه است که 330 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ گیا نَ / نِ)
مقابل رومیانه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سیاه و مجعد در صفت زلف و سیاه در صفت خال:
اگرچه موی بودش زنگیانه
چنان چون بود چشمش جادوانه.
(ویس و رامین).
خاقانی است هندوی آن هندوانه زلف
و آن زنگیانه خال سیاه مدورش.
خاقانی.
رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال
و آن کمان ابروانش بین که باشد پرعتیب.
سعدی.
رجوع به زنگ و زنگی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
واحد وزنی بود معمول در تهران و پاره ای شهرستانها معادل دو من تبریز برابر با شش کیلوگرم
لغت نامه دهخدا
(زَ چَ / چِ)
آرنج در خراسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ابتدای ساعد دست. مرفق. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنگیچه
تصویر زنگیچه
ابتدای ساعد دست مرفق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگیچه
تصویر زنگیچه
((زَ چِ یا چَ))
مرفق، ابتدای ساعد و دست
فرهنگ فارسی معین
آرنج
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در شمال گرگان که بیشتر به زنگی مله مشهور است
فرهنگ گویش مازندرانی