جدول جو
جدول جو

معنی زندونی - جستجوی لغت در جدول جو

زندونی
زندانی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در زندان به سر می برد، محبوس
فرهنگ فارسی عمید
(زَ دَ)
منسوب است به قریۀ بخل که زندنه اش خوانند و از قرای نسف میباشد. (سمعانی). نسبت است به زندنه، قریۀ کبیره ای به بخارا. میان آن و بخارا چهار فرسنگ است درشمال شهر بخارا و گاه در نسبت زندنیجی و هم زندنجی گویند و از آنجاست حمدان بن عازم زندنی بخاری محدث. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
مخفف ’از اندرونی’. درونی: و بباید دانست که اگر در اندامهای زندرونی چون جگر و سینه آماس صلب یا نرم باشد ماءالعسل زیان دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اسباب زکام و نزله دو نوع است: یکی زندرونی و یکی دیگر برونی و زندرونی هم دو نوع است. (ذخیرۀخوارزمشاهی). بیشتر وقتها دو سبب از اسباب بیرونی وزندرونی جمع باشد تا زکام و نزله تولد کند. (ذخیرۀخوارزمشاهی). رجوع به مادۀ قبل و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بندوقی
تصویر بندوقی
تفنگدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در محبس باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
محبوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زادوری
تصویر زادوری
تولید مثل
فرهنگ واژه فارسی سره
اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
سجينٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
Prisoner
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
prisonnier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از انواع بازی های بومیدر این بازی بازیکنان به دو دسته تقسیم
فرهنگ گویش مازندرانی
زندان
فرهنگ گویش مازندرانی
جن زده، جن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
कैदी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
prisionero
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
заключённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
Gefangener
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
ув'язнений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
więzień
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
囚犯
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
prisioneiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
prigioniero
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
বন্দী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
gevangene
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
قیدی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
นักโทษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
mfungwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
mahkûm
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
囚人
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
אָסִיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
죄수
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
narapidana
دیکشنری فارسی به اندونزیایی