جدول جو
جدول جو

معنی زنجانه - جستجوی لغت در جدول جو

زنجانه
(زَ نَ)
دهی از دهستان ارسکنار است که در بخش پلاست شهرستان ماکو واقع است و 242 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنانه
تصویر زنانه
زن مانند مانند زنان، درخور و مناسب زنان مثلاً لباس زنانه، مربوط به زنان مثلاً بحث های زنانه
فرهنگ فارسی عمید
(زَ گا نَ / نِ)
نام رودخانه ای هم هست. (برهان) (غیاث). بمعنی رودخانه که از پهلوی زنگان گذرد. (آنندراج). رجوع به زنگانه و زنجان و زنجان رود شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ / مِ نَ)
منقانه. منقاله. منغاله. منگله. مگانه. در فارسی پنگان. ساعت آبی که در عربی بنکام نویسند. (حاجی خلیفه ج 2 ص 69). و منقانه و هی آله تؤخذ بها الاوقات... الساعه و تسمیها المغاربه المنجانه. ودر بربری و تونسی منگله و مگانه. ساعت بغلی یا ساعت دستی را بربرها منغاله گویند. (ازدزی ج 2 ص 617)
لغت نامه دهخدا
(لَ جَ)
لنگانه بایره، از دیه های الجبل بقم. (تاریخ قم ص 136)
لغت نامه دهخدا
(فِ جا نَ / نِ)
تاسه کاری. (بحر الجواهر). پنگانچه. طرجهاره. طرجهاله. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زَ گا نَ / نِ)
نام پرده ای است از موسیقی. (برهان) (جهانگیری) (غیاث). پرده ای است از موسیقی قدیم. (فرهنگ فارسی معین). نغمه ای از موسیقی. (ناظم الاطباء) ، نام رودی است و نام سازی است که زنگیان نوازند. (آنندراج). رجوع به زنگانه رود شود
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ / رِ)
زنپاره. زانی. زناکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
سعید الوهاب بن ابراهیم بن عبدالوهاب الخزرجی الزنجانی از علمای عربیه. او راست: 1- تصریف العزی در صرف. 2- الهادی، در نحو. 3- معیار النظار فی علوم الاشعار. وی در سال 655 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 608). رجوع به معجم المطبوعات شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
منسوب به زنجان. رجوع به زنجان و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
پنگان و پیاله. ج، اجاجین. (کذا). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنجان
تصویر زنجان
پارسی تازی گشته زنگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگانه
تصویر زنگانه
پرده ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجانه
تصویر گنجانه
ظرفیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنجان
تصویر زنجان
زنگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
Feminine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
féminin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
یکی از طوایف ساکن در کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
ya kike
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
여성스러운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
女性らしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
נשי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
स्त्रीलिंग
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
женственный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
vrouwelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
femenino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
femminile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
女性化的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
kobiecy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
жіночний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminin
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
หญิง
دیکشنری فارسی به تایلندی