- زمیل
- همردیف، همکار، همسفر، یار و رفیق سفر
معنی زمیل - جستجوی لغت در جدول جو
- زمیل
- ضعیف، ترسو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشگرده: ابزاری است که کفشگران و شیرازه بندان و پوسته گران با آن چرم را می برند و می تراشند اسکنه گزن
چیزیرا پنهان کردن
رفتن شتابان
دور شونده ناپدید یاوه بی آن که آن کار کند از شنیدن عقلش یاوه شود غم مخور یاوه نگردد او ز تو بلکه عالم یاوه گردد اندر او روند برطرف شونده زوال یابنده، نابود ناپدید
سرگین، انبان، خنور، کدوی کاواک که زنان در آن پنبه نهند زنبیل سبد
خاک، ارض، سطح کره که زیر پای ما است
شتابزده، با پشتکار، کوشنده
کولمه از ماهیان نامرد، کوته بالا، خوبروی کودک، نی زدن
گرانسنگ جا افتاده مرد
آب صاف و گوارا
غده گوشتی که بیشتر بر پوست صورت و دست بر آید و این غده ها را با داروهای سوزاننده از قبیل اسید ازتیک و جز آن بر طرف کنند
جنبش
شیر ترش
خوب، زیبا، نیکو، نیکو سیرت، پیه گداخته
خمیده، کج
بار بر سر یا به پشت، پسر خوانده سر راهی، بیگانه، خس بر آب، پایبندان (ضامن)، زه، ابر پر باران
خوراک نرم، ابر انبوه، تا کلکینه (خیمه مخملی)، آبچین، درختناک
تبختر در رفتار
فرسوده، جامه کهنه، ته آب در تالاب
زدوده، نابود، ناپدید
زایل کننده، پاک کننده
ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
زیبا، خوشگل، کنایه از شایسته، خوب، نیکو
زباله، خار و خاشاک و خاک روبه، چیزهای دورریختنی
سطحی که در زیر پا قرار دارد مثلاً چادرش روی زمین کشیده می شد، در علم نجوم سومین سیارۀ منظومۀ شمسی، خشکی مورد تصرف کسی، ملک، محلی برای کشاورزی، مزرعه، سرزمین
زمین فیال: زمینی که برای نخستین بار آن را کاشته باشند
زمین فیال: زمینی که برای نخستین بار آن را کاشته باشند
خشک
پنهانکار، بزغاله، زیغ (بوریا)، لایاب گلاب، خارکویک (نخل)، گردنبند، نان پهن، تیر خونین
گیاه انبوه، پوست خوابانده پیش از پیرایش
کاهیده کامل - و - پاژ نام یکی از پیروان علی (ع) - و - نام ازبایی (دعا) است
زداینده زایل کننده پاک کننده اثر چیزی