- زمخر
- نای، نایدیس درختان میان تهی، والاگاه، کاواک: استخوان
معنی زمخر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشیدگی آواز بلندی آواز، بانگ زدن، دراز شدن گیاهان مونث زمخر نای، والا، جه (زن زناکار)، برنایی، انبوه
شریف و بلند مرتبه، پر و لبریز
زر خرید
کولمه از ماهیان نامرد، کوته بالا، خوبروی کودک، نی زدن
آنچه که طعم مگس داشته باشد (مانند هلیله مازو) گس عفص، درشت ناهنجار، بخیل ممسک
چیزی که بواسطه طعم مخصوصش دهان را جمع کند، مانند پوست انار، و بمعنای درشت و ناهنجار و بخیل هم گفته اند
نی زن آواز شتر مرغ نای زن نی نواز. بانگ شتر مرغ
کاواک
کاواک میان تهی
برابر باد ایستادن، پشت به باد دادن
پر و لبریز مثلاً بحر زاخر
ناهنجار، بی تناسب، بدون ظرافت، کلفت، درشت
زمخت، ناهنجار، بی تناسب، بدون ظرافت، کلفت، درشت
بانگ شترمرغ
نی زدن
گردنه دراز
نی زدن، نواختن نی، صوت، بانگ