لنگان راه رفتن از نشاط. (منتهی الارب). از نشاط لنگان لنگان راه رفتن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لنگان بر یک پهلو دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لنگان راه رفتن از نشاط. (منتهی الارب). از نشاط لنگان لنگان راه رفتن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لنگان بر یک پهلو دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
رستاق یا قلعه ای بوده است در سجستان (سیستان). بلاذری آرد: عبدالله بن عامر بن کریز که در 30 هجری قمری بعزم خراسان میرفت با لشکریان خود در شیرجان (سیرجان) کرمان فرود آمد و ربیع بن زیاد بن انس حارثی را به سجستان فرستاد. ربیع پس از گذشتن از فهرج و همچنین از بیابانی بطول 75 فرسخ به زالق که قلعه ای بود واقع در 5فرسخی سجستان رسید. در روز مهرجان (مهرگان) بدان حمله برد و آن را گشود و چون بر دهقان (رئیس) قلعه دست یافت دهقان نیزۀ خود را در زمین فرو کرد و جای آن را از طلا و نقره پر ساخت و با آن مبلغ طلا و نقره، آزادی خود را از ربیع خریداری کرد. سپس ربیع به قریۀ کرکویه در 5فرسخی والق رفت. در همان روزها که مردم زرنج امیر خود را جانشین عبدالرحمن بن سمره (خلیفۀ عبدالله بن عامر) بود اخراج کردند، مردم زالق نیز پیمان صلح خود را شکستند و چون علی (ع) از جنگ جمل فراغت یافت حسکه بن عتاب حبطی و عمران بن فصیل برجمی با گروهی از دزدان عرب بزالق رفتند، اموالی از مردم آنجا گرفتند و جد بختری (اصم بن مجاهد) را اسیر کردند. (از فتوح البلدان بلاذری چ بریل صص 393- 395). یاقوت آرد: رستاقی است بزرگ در سجستان مشتمل بر قصرها و قلعه ها و ربیع بن کریز آن را گشود و 10هزار تن از اهالی آنجا را ببردگی گرفت. اتفاقاً غلام دهقان (رئیس) زرنج که 300هزار درهم از درآمد غلات قریه های مولای خود گرد آورده بود و همراه خود داشت، بدست ربیع افتاد. ربیع از غلام پرسید همه ساله منافع دهقان به این مبلغ میرسد گفت آری. پرسید از کجا بدست آورده است جواب داد: به کمک بیل و کلنگ. (از المعجم البلدان)
رستاق یا قلعه ای بوده است در سجستان (سیستان). بلاذری آرد: عبدالله بن عامر بن کریز که در 30 هجری قمری بعزم خراسان میرفت با لشکریان خود در شیرجان (سیرجان) کرمان فرود آمد و ربیع بن زیاد بن انس حارثی را به سجستان فرستاد. ربیع پس از گذشتن از فهرج و همچنین از بیابانی بطول 75 فرسخ به زالق که قلعه ای بود واقع در 5فرسخی سجستان رسید. در روز مهرجان (مهرگان) بدان حمله برد و آن را گشود و چون بر دهقان (رئیس) قلعه دست یافت دهقان نیزۀ خود را در زمین فرو کرد و جای آن را از طلا و نقره پر ساخت و با آن مبلغ طلا و نقره، آزادی خود را از ربیع خریداری کرد. سپس ربیع به قریۀ کرکویه در 5فرسخی والق رفت. در همان روزها که مردم زرنج امیر خود را جانشین عبدالرحمن بن سمره (خلیفۀ عبدالله بن عامر) بود اخراج کردند، مردم زالق نیز پیمان صلح خود را شکستند و چون علی (ع) از جنگ جمل فراغت یافت حسکه بن عتاب حبطی و عمران بن فصیل برجمی با گروهی از دزدان عرب بزالق رفتند، اموالی از مردم آنجا گرفتند و جد بختری (اصم بن مجاهد) را اسیر کردند. (از فتوح البلدان بلاذری چ بریل صص 393- 395). یاقوت آرد: رستاقی است بزرگ در سجستان مشتمل بر قصرها و قلعه ها و ربیع بن کریز آن را گشود و 10هزار تن از اهالی آنجا را ببردگی گرفت. اتفاقاً غلام دهقان (رئیس) زرنج که 300هزار درهم از درآمد غلات قریه های مولای خود گرد آورده بود و همراه خود داشت، بدست ربیع افتاد. ربیع از غلام پرسید همه ساله منافع دهقان به این مبلغ میرسد گفت آری. پرسید از کجا بدست آورده است جواب داد: به کمک بیل و کلنگ. (از المعجم البلدان)
جمع واژۀ زحلوقه، لغتی در زحلوفه و زحلوکه، جای لغزیدن کودکان از بالا بنشیب. (از منتهی الارب). رجوع به زحلوقه، زحلوفه، زحالف، زحالیف، زحالیق، زحلوکه و زحالیک شود
جَمعِ واژۀ زُحلوقه، لغتی در زحلوفه و زحلوکه، جای لغزیدن کودکان از بالا بنشیب. (از منتهی الارب). رجوع به زحلوقه، زحلوفه، زحالف، زحالیف، زحالیق، زحلوکه و زحالیک شود
مالۀ زمین. (دهار). ماله که بدان زمین کشت راهموار و برابر کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از فارسی، ماله ای که بدان زمین کشت را هموار و برابر کنند. (ناظم الاطباء). آنچه برزگر بدان زمین شیار کرده را هموار کند و عبارت لسان چنین است: چوبی عریض که با رسن به دو گاو بسته شود و مرد بر آن ایستد و گاوان آن را کشند. (از اقرب الموارد) ، مالۀ گلکاران. (منتهی الارب) (آنندراج). مالۀ گلکاری. (ناظم الاطباء). مالۀ گلکار، معرب مالۀ فارسی است. (از اقرب الموارد). و رجوع به مالج و ماله شود
مالۀ زمین. (دهار). ماله که بدان زمین کشت راهموار و برابر کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از فارسی، ماله ای که بدان زمین کشت را هموار و برابر کنند. (ناظم الاطباء). آنچه برزگر بدان زمین شیار کرده را هموار کند و عبارت لسان چنین است: چوبی عریض که با رسن به دو گاو بسته شود و مرد بر آن ایستد و گاوان آن را کشند. (از اقرب الموارد) ، مالۀ گلکاران. (منتهی الارب) (آنندراج). مالۀ گلکاری. (ناظم الاطباء). مالۀ گلکار، معرب مالۀ فارسی است. (از اقرب الموارد). و رجوع به مالج و ماله شود