جدول جو
جدول جو

معنی مالق

مالق
(لَ)
مالۀ زمین. (دهار). ماله که بدان زمین کشت راهموار و برابر کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از فارسی، ماله ای که بدان زمین کشت را هموار و برابر کنند. (ناظم الاطباء). آنچه برزگر بدان زمین شیار کرده را هموار کند و عبارت لسان چنین است: چوبی عریض که با رسن به دو گاو بسته شود و مرد بر آن ایستد و گاوان آن را کشند. (از اقرب الموارد) ، مالۀ گلکاران. (منتهی الارب) (آنندراج). مالۀ گلکاری. (ناظم الاطباء). مالۀ گلکار، معرب مالۀ فارسی است. (از اقرب الموارد). و رجوع به مالج و ماله شود
لغت نامه دهخدا