جدول جو
جدول جو

معنی زلیطه - جستجوی لغت در جدول جو

زلیطه
(زَ طَ)
لقمۀ لغزنده از عصیده و مانند آن. لغت مولده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلیطه
تصویر سلیطه
زن زبان دراز، زن بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
(زُ لَ فَ)
بطنی است به یمن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بخوری که در هیاکل قدیم مستعمل بود. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(زِلْ لی یَ)
زیلو. (دهار). گستردنی. معرب زیلو. ج، زلالی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به زیلو شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ کِ مُتْ تَ حِ دَ / دِ)
جزیره ای است در بحر مدیترانه که کشتی بولس هنگام مسافرت به روم در آنجا شکست و مقصود از این جزیره همان جزیره مالتای حالیه است که به مسافت 62 میل درجنوب غربی سیسیل واقع است. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(سَ طَ)
زن دراززبان. (منتهی الارب) (زمخشری) (دهار). زن هرزه چانه و زبان دراز. (آنندراج). چیره بر شوی. (یادداشت مؤلف). زن غوغایی و فتنه انگیز و زبان دراز و چغاز. (ناظم الاطباء) :
این شوی کش سلیطه هر روزی
بنگر که چگونه روی بنگارد.
ناصرخسرو.
- امثال:
از سه چیز باید حذرکرد: دیوار شکسته، زن سلیطه، سگ گیرنده.
زن سلیطه سگ بی قلاده است.
زن سلیطه شوهر مرد است
لغت نامه دهخدا
(زَ جَ)
شتر مادۀ سریع تیزرفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زِ لَ طَ)
در تداول عامه، مخفف چانه است. چانه. زنخ. (فرهنگ لغات عامیانه، تألیف سیدمحمدعلی جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ)
دوشیدگی ناقه بر شیر گوسپند و دوشیدگی میش بر شیر ماده بز و عکس آن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ طَ)
معرب پلیته (فتیله). ج، بلالیط. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بلالیط شود.
لغت نامه دهخدا
(طَ)
پوست نی و کمان و نیزه و پوست هر چیزی. ج، لیط، لیاط، الیاط، پوست شکم، گونۀ هر چیزی، خوی و عادت. لیط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلیطه
تصویر بلیطه
سفید مرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلیه
تصویر زلیه
پارسی تازی شده زیلو گستردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیطه
تصویر لیطه
پوست نی، پوست نیزه، پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیطه
تصویر سلیطه
زن دراز زبان، زن فتنه انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیطه
تصویر خلیطه
در همی در آمیختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیطه
تصویر سلیطه
((سَ طَ یا طِ))
زن زبان دراز، زن بدزبان
فرهنگ فارسی معین
بدزبان، پتیاره، زبان دراز، شریر، پرخاشگر، هرزه، سلطه جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دامن، شلیته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شیون، زاری، ضجه، جیغ شیون
فرهنگ گویش مازندرانی