جدول جو
جدول جو

معنی زلعوم - جستجوی لغت در جدول جو

زلعوم
(زَ)
گلو. (تشکیل یافته از زلع مانند بلعوم که از بلع درست شده است). (از دزی ج 1 ص 599). رجوع به زلع و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
مرد بسیارخوار سخت فروبرنده. (ناظم الاطباء). بلعم. و رجوع به بلعم شود.
لغت نامه دهخدا
(زُ)
خشکنای گلو. (منتهی الارب) (آنندراج). حلقوم و خشکنای گلو. (ناظم الاطباء). حلقوم. (از ذیل اقرب الموارد) ، زنخ و چانه. (ناظم الاطباء). بینی و پوزۀ سگ و جانوران درنده. ابن اعرابی گوید: زلقوم الفیل، خرطوم آن. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پوزۀ گراز. (از دزی ج 1 ص 599)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
درمانده به سخن. رجوع به زعموم شود، زن کم پیه و بسیارپیه (از اضداد است) ، شتر ماده و جز آن که در آن شک کنند که پیه دارد یا نه، پس بدست امتحان کرده شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَشْ شُ)
گرفتن کسی را به گلو، بلعیدن. (از دزی ج 1 ص 599)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلعوم
تصویر بلعوم
مرد بسیار خوار سخت فروبرنده، گلوگاه، حلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعوم
تصویر زعوم
کند زبان درمانده در سخن، زن پر پیه، زن کم پیه از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار