راه دریا میان طنجه و جزیره خضرا به مغرب. (منتهی الارب) (آنندراج). دریای زقاق. خلیج زقاق. بحرالزقاق: و هذا الخلیج (الفاصل بین سبته و الاندلس) تسمیه اهل المغرب و اهل الاندلس الزقاق. (مروج الذهب، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به معجم البلدان و الحلل السندسیه ج 2 ص 315، 317، 319، التفهیم بیرونی چ همائی ص 169، 199 و نزهه القلوب ج 3 ص 236، 277 شود
راه دریا میان طنجه و جزیره خضرا به مغرب. (منتهی الارب) (آنندراج). دریای زقاق. خلیج زقاق. بحرالزقاق: و هذا الخلیج (الفاصل بین سبته و الاندلس) تسمیه اهل المغرب و اهل الاندلس الزقاق. (مروج الذهب، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به معجم البلدان و الحلل السندسیه ج 2 ص 315، 317، 319، التفهیم بیرونی چ همائی ص 169، 199 و نزهه القلوب ج 3 ص 236، 277 شود
شهری است در شرق مصب رود نیل که بواسطۀ راه آهن به پورت سعید و قاهره ارتباط دارد و 82912 تن سکنه دارد و مرکز تجارت پنبه است. (از فرهنگ فارسی معین ج 5). ویرانه های معروف به تل بسطه در نزدیک این شهر قرار دارد که بقایای شهر باستانی بوباستیس است که مرکز پرستش الهه ای بنام باست (بسط) بوده. رجوع به دایرهالمعارف فارسی ص 1175 شود
شهری است در شرق مصب رود نیل که بواسطۀ راه آهن به پورت سعید و قاهره ارتباط دارد و 82912 تن سکنه دارد و مرکز تجارت پنبه است. (از فرهنگ فارسی معین ج 5). ویرانه های معروف به تل بسطه در نزدیک این شهر قرار دارد که بقایای شهر باستانی بوباستیس است که مرکز پرستش الهه ای بنام باست (بسط) بوده. رجوع به دایرهالمعارف فارسی ص 1175 شود
ابوالحسن علی بن قاسم التجیبی مشهور به زقاق. او راست: لامیه الزقاق، منظومه ای در فقه مالک و اول آن: ثنایی علی المولی اقدم اولا. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 970)
ابوالحسن علی بن قاسم التجیبی مشهور به زقاق. او راست: لامیه الزقاق، منظومه ای در فقه مالک و اول آن: ثنایی علی المولی اقدم اولا. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 970)
زغال اخته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درختچه در جنگلهای ارسباران بحال وحشی موجود است. آن را در ارسباران زقال و در تهران زقال اخته می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 260). اسم فارسی قرانیا است و آن ثمر درخت است بقدر زیتون و یاقوتی رنگ بعد از خشکی سیاه می باشد... (تحفۀ حکیم مومن). رجوع به زغال اخته و تحفۀ حکیم مؤمن شود
زغال اخته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درختچه در جنگلهای ارسباران بحال وحشی موجود است. آن را در ارسباران زقال و در تهران زقال اخته می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 260). اسم فارسی قرانیا است و آن ثمر درخت است بقدر زیتون و یاقوتی رنگ بعد از خشکی سیاه می باشد... (تحفۀ حکیم مومن). رجوع به زغال اخته و تحفۀ حکیم مؤمن شود
تنگی، شاشگرفته، تنگ، کوته بالا، گور جهمرزی جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار، بریون از بیماری ها جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
تنگی، شاشگرفته، تنگ، کوته بالا، گور جهمرزی جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار، بریون از بیماری ها جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
زیست پایندگی پایستن جاودانگی ماندن زیستن پایست زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع، زیستن وماندن در جهان زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع
زیست پایندگی پایستن جاودانگی ماندن زیستن پایست زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع، زیستن وماندن در جهان زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع