جدول جو
جدول جو

معنی زفکنه - جستجوی لغت در جدول جو

زفکنه
(زُ / زِ کِ نَ / نِ)
تی پا. اردنگ. زهکونی. ام کیسان. و با زدن مستعمل است. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ / زَ نَ /نِ)
زبانه. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری). زبانه. زوانه. زبانۀ آتش چوب و مانند آنها. (فرهنگ فارسی معین). شعله و زبانۀ آتش. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، آلتی که در میان شاهین ترازو است. (فرهنگ فارسی معین). زبانۀ شاهین ترازو و جز آن. (ناظم الاطباء). و آن چیزی است که در میان شاهین ترازو می باشد. (برهان). رجوع به زبانه شود
لغت نامه دهخدا
(فُ نَ)
پشیمانی بر گذشته. (منتهی الارب). ندامه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زبانه (آتش و چوب و مانند آنها)، آلتی که در میان شاهین ترازوست زبانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فکنه
تصویر فکنه
پشیمانی پشیمانی بر گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زفانه
تصویر زفانه
((زَ نِ))
هر چیز که مانند زبان باشد، زبانه ترازو، زبانه قفل، زبانه
فرهنگ فارسی معین