جدول جو
جدول جو

معنی زغالدان - جستجوی لغت در جدول جو

زغالدان
(زُ)
جایی که زغال در آن نگاهدارند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، ظرفی که در آن زغال سنگ بخاری نهند. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زغال دان
تصویر زغال دان
انبار زغال، جای ریختن زغال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشغالدان
تصویر آشغالدان
جای ریختن آشغال، ظرفی که در آن آشغال بریزند
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
صیغۀ تثنیه در حالت رفعی. پدر و مادر. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 102). اب و ام. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
جمع فارسی لفظ زاهد عربی است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
نام جدید دزداب است که قصبه ای است در بلوچستانات ایران. (فرهنگ نظام). از شهرستان های استان هشتم کشور ایران و خلاصۀ مشخصات آن بشرح زیر است:
حدود آن: محدود است از طرف شمال بکویر لوت و شهرستان زابل. از طرف خاور بمرزهای افغانستان و پاکستان، از طرف جنوب به شهرستان سراوان و شهرستان ایرانشهر و از طرف باختر به بخش فهرج از شهرستان بم و کویرلوت.
آب و هوا: هوای این شهرستان در قسمت جنوب (بخش خاش و میرجاوه) گرمسیر و در قسمت شمال (بخش نصرت آباد) گرم و معتدل است. بطور کلی هوای قسمت شمال و شمال باختری آن بعلت مجاورت با کویر لوت و همچنین عدم وجود دریا و دریاچه خشک می باشد و ممکن است در 24 ساعت چندین بار تغییر یابد. بدین طریق که هرگاه باد از سمت شمال (سمت لوت) بوزد درجۀ حرارت آناً تقلیل یابد و اگر از سمت شورگز و یا سایر جهات بوزد، درجۀ حرارت دفعهً بالا میرود.
ارتفاعات: ملک سیاه کوه و کوه میرجاوه در شمال و خاور این شهرستان واقع است که خطالرأس آن تشکیل مرز ایران و پاکستان را میدهد و بزرگترین قلۀ آن ملک سیاه کوه به ارتفاع 1618 متر است. دیگر کوه تفتان است. این کوه در بین بخش خاش و میرجاوه قرار داردو در قدیم آتش فشان بوده و فعلاً خاموش میباشد و از دهانۀ آن دود و بخار خارج میشود. در زمستان بخار از مسافت دور کاملاً دیده میشود. فشار گاز آن شدید است. بطوری که اگر سنگی در حدود 10 کیلوگرم بدهانۀ کوه بیندازند در حدود 20 متر آن سنگ را به هوا پرتاب میسازد. ارتفاع بلندترین قلۀ این کوه 3910 متر است. شهرستان زاهدان از بخشهای زیر تشکیل شده است:
1- بخش میرجاوه شامل دهستان لادیز سنگان و تمین. 2-بخش نصرت آباد. 3- بخش خاش، شامل دهستان خاش، نازیل، ایرانداگان، کارواندر، گوهرکوه ده بالا، کلنکور، گوشه و اسکل آباد... جمعیت این شهرستان و بخشهای آن بشرح زیر است:
زاهدان 10000 تن، بخش میرجاوه (125 آبادی) 15500 تن، بخش نصرت آباد (15 آبادی) 5000 تن و بخش خاش (121 آبادی) 23000 تن. بنابر آمار فوق شهرستان زاهدان از 261 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 53500 تن اند.
زبان مادری ساکنین این شهرستان بلوچی و فارسی و مذهب آنان اسلام است. شهر زاهدان درقدیم، آبادی کوچکی بنام دزداب بوده است. در 36 سال پیش که مصادف با جنگ بین الملل اول بود چند خانواده پلاس نشین بلوچ در آن ساکن بودند و آب مشروب خود را بوسیلۀ چند چاه که در آنجا وجود داشت تأمین میکردند. محل اقامت بلوچهای پلاس نشین از نظر سوق الجیشی و همچنین مجاورت با مرز دو کشور بیگانه اهمیت خاصی را حائز بود لذا توجه دولت ایران بدان معطوف شد و مأمورین بدان نقطه اعزام گردیدند. و چون باب تجارت ایران و هندوستان از همین نقطه (دزدآب) مفتوح گردیده و مواصلات مهمی تشکیل شده بود لذا دولت مصمم شد که به تأسیس دوایری مبادرت ورزد. دوایر و کارمندان کم کم افزایش یافت و احتیاجات روزانه آنان موجب شد که عده بازرگانان بدان نقطه رهسپار شوند. کارمندانی که به دزدآب رفته بودند اقدام به ساختن منازلی کردند. بازرگانان نیزبرای فروش امتعۀ خود شروع بساختن مغازه هائی کردند عده زیادی از بازرگانان هندی و جمعی از پیشه وران یزدی و مشهدی دسته ای از کارگران بلوچ و زابلی به این نقطه عزیمت کردند و متدرجاً شالوده و اساس شهر قبلی استوار گردید و نام آن همان دزداب بود تا در زمان رضاشاه پهلوی به اسم زاهدان تبدیل گردید بنابراین زاهدان شهری است جدیدالاحداث که در 517کیلومتری خاوری کرمان سر سه راه کرمان به مشهد و کرمان به چاه بهار و نزدیک مرز پاکستان واقع و مشخصات آن بشرح زیر است:
طول 60 درجه و 51 دقیقه و 25 ثانیه. عرض 29 درجه و 30 دقیقه و 45 ثانیه، اختلاف ساعت آن با تهران 36 دقیقه است. (تهران ساعت 12 و زاهدان ساعت 12 و 36 دقیقه).
هوای شهر زاهدان گرم و معتدل است ولی در تابستان شبهای خنکی دارد. آب شهر از چاههای عمیق تأمین شده و بوسیلۀ لوله کشی در دسترس قرار گرفته... راه آهن پاکستان به ایران به این شهر منتهی میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8). زاهدان مهمترین شهرهای سرحدی دزداب است که دارای 5000 نفر جمعیت است و راه آهن کلات که در میرجاوه داخل خاک ایران میشود به دزداب منتهی میشود و از این بابت اهمیت تجارتی و نظامی دارد مخصوصاً اگر از وضعیت اقتصادی سیستان استفاده شود اهمیت زیاد خواهد یافت. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 260)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
تثنیۀ زاهد، در حال رفع
لغت نامه دهخدا
(غَ)
کنایه از غزلخوانان و مطربان است که مراد خواننده و سازنده باشد. (برهان قاطع). غزالان به تخفیف جمع فارسی غزال (آهو) است و به معنی غزلخوانان ظاهراً به تشدید است اما غزال مشدد در عربی به معنی بافنده و ریسمان فروش میباشد. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
نهری و ناحیه ای است به بصره، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بچه دان و زهدان را گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، قرارگاه نطفه در شکم که آن را زهدان نیز گویند و بتازیش رحم خوانند، (شرفنامۀ منیری)، و رجوع به زاق و زهدان و رحم شود
لغت نامه دهخدا
چیزی یا جائی که زاد در آن نهند، مزدوده، انبان توشه
لغت نامه دهخدا
(لِ)
همان زالق است. دمشقی آرد: زرنج و أرق قلعه... از شهرهای سجستان (سیستان) اند. (نخبه الدهر ص 183)
لغت نامه دهخدا
پروفسور کارلوس زالمان مستشرق شهیر روسی در قرن 19 است، وی در 1887 میلادی کتاب معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخری را بطبع رسانید و در ’متفرقات آسیائی’ مقاله ای بعنوان ’مختصری در باب طبع معیار جمالی’ نوشت و در 1895 میلادی کتاب لغت شاهنامه تألیف شیخ عبدالقادر بغدادی را چاپ کرد و نیز دستور زبان فارسی را با دستیاری ژوکوفسکی بزبان آلمانی تألیف نمود
لغت نامه دهخدا
سرسلسلۀ زادانیان، و در عصر رسول
حاکم جمعی از اعراب بود، مؤلف تاریخ گزیده آرد: وی در عهد رسول حاکم جمعی اعراب بود از امیرالمؤمنین علی (ع) منشوری دارد که در آن چنین گفته: اسکن یا زادان بقزوین او عقلان، (تاریخ گزیده ص 846)، و رجوع به زادانیان در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
در حال آغالیدن
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
ذغالدان
لغت نامه دهخدا
(زَ)
خاکروبه دان و جایی که در آن خاکروبه جمع کنند، و توامره نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به زبلدان، مزبله، زبیلدانی شود
لغت نامه دهخدا
آغاج دلن، دارتمک، داربر، سودانیات، شقراق، ستوچه، (زمخشری)، دارکوب
لغت نامه دهخدا
جای آشغال، ظرف آشغال
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
ظرفی غالباً از تنکه آهن که بدان از انبار ذغال برای منقل و اجاق و بخاری آرند، انبار ذغال، جائی کوچک و تنگ
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاقدان
تصویر زاقدان
پارسی ک زهدان زاجدان بچه دان زهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشغالدان
تصویر آشغالدان
جای آشغال ظرف آشخال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغال دانی
تصویر زغال دانی
محلی که در آن زغال انبار و نگه داری می کنند، جای کوچک و کثیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زباندان
تصویر زباندان
خوش بیان، آن که به جز زبان مادری خود یک یا چند زبان دیگر بداند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاقدان
تصویر زاقدان
بچه دان، زهدان
فرهنگ فارسی معین
خاکروبه دان، زباله دان، مزبله، مزبله دان
فرهنگ واژه مترادف متضاد