جدول جو
جدول جو

معنی زغال دانی

زغال دانی
محلی که در آن زغال انبار و نگه داری می کنند، جای کوچک و کثیف
تصویری از زغال دانی
تصویر زغال دانی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زغال دانی

زبان دانی

زبان دانی
سخن دانی. زبان آوری. فصاحت. زبان داری. اهل سخن بودن. توانایی در سخن:
زبان دانی تو را مغرور خود کرده ست لیکن تو
نجات اندر خموشی دان زیان اندر زبان دانی.
سنائی.
شوخ چشمی بین که میخواهد کلیم بی زبان
پیش شمع طور اظهار زبان دانی کند.
صائب.
، زبانهای متعدد غیر از زبان مادری دانستن. ترجمه دانستن و توانستن. بلغات متعدد تکلم کردن. رجوع به زبان دان شود
لغت نامه دهخدا

زغالدان

زغالدان
جایی که زغال در آن نگاهدارند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، ظرفی که در آن زغال سنگ بخاری نهند. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا