- زعقه
- بانگ فریاد تلخاب چاه
معنی زعقه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کبود رنگی، گربه چشمی، رنگ کبود مهره مهر مهره افسون
به گونه رمن بان نگاران نگارگربان (بان سقف)
مونث زنق از پارسی کوچه باریک، زنخ، باریکه کوچه تنگ و باریک
پراکندن پراکنده کردن
بیهوش گردیدن، بیهوشی، سعق، آتشی که از آسمان افتد
رنگی مانند رنگ آسمان، کبودی، رنگ آسمانی
گنجای کبچه (ملعقه)
بیهوش شدن از شدت ترس یا از شنیدن صدای هول انگیز، بیهوشی، صاعقه
مرغ ماهیخوار
بانگ زدن، ترساندن، شور کردن، گزیدن کژدم شبروی ترسان