معنی صعقه - فرهنگ فارسی معین
معنی صعقه
- صعقه((صَ قَ یا قِ))
- بی هوش گردیدن، بی هوشی
تصویر صعقه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با صعقه
صعقه
- صعقه
- بیهوش شدن از شدت ترس یا از شنیدن صدای هول انگیز، بیهوشی، صاعقه
فرهنگ فارسی عمید
صاعقه
- صاعقه
- برقی که از ابر بر زمین افتد، پاره آتش هلاک کننده که از آسمان فرود آید با بانگ سخت
فرهنگ لغت هوشیار
صفقه
- صفقه
- یکبار دست دادن، پیمان خرید و فروش یک بار دست بر دست دیگری زدن در بیع یا بیعت، یک عقد بیع، بیع
فرهنگ لغت هوشیار
صدقه
- صدقه
- آنچه بدرویش دهند در راه خدایتعالی، آنچه در راه خدا به بینوایان بدهند
فرهنگ لغت هوشیار
صعوه
- صعوه
- ترندک ترترک تز چکاوک گازرک سنگانه از پرندگان هر پرنده کوچک و خواننده به اندازه یک گنجشک را گویند، گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار