جدول جو
جدول جو

معنی زعفری - جستجوی لغت در جدول جو

زعفری
(زَ فَ)
زعفرانی باشد که آن به رنگ زرد است. (برهان). منسوب به زعفران. (آنندراج). به رنگ زعفران. زعفرانی. (فرهنگ فارسی معین). زرد زعفرانی رنگ. (ناظم الاطباء) :
می زعفری خور ز دست بتی
که گویی قضیبی است از خیزران.
منوچهری (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
رجوع به زعفرانی، زعفران و دیگر ترکیبهای زعفران شود
لغت نامه دهخدا
زعفری
کرکمی نجوانی برنگ زعفران زعفرانی
تصویری از زعفری
تصویر زعفری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جعفری
تصویر جعفری
گیاهی با برگ های بریده و شاخه های راست و نازک، گل های کوچک و سفید و چتری و تخم خوش بو که خام خورده می شود و در پختن خوراک های سبزی دار هم به کار می رود، نوعی گل زرد رنگ، گل جعفری
(اسم، صفت نسبی، منسوب به جعفر) یکی از فرقه های مذهب شیعه که اصول فقهی آن منسوب به امام جعفر صادق، امام ششم شیعه، است و از عهد صفویه در ایران رواج پیدا کرده و اکنون نیز مذهب رسمی ایران است، نوعی مار سمّی با پوزۀ پهن، پولک های تیغه دار، سر مثلثی شکل و مردمک عمودی، (صفت نسبی، منسوب به جعفر) ویژگی نوعی طلای ناب
فرهنگ فارسی عمید
(مُ زَ فَ)
منسوب به مزعفر. زعفرانی. زرد: حصیری آن روز در جبه ای بود زرد و مزعفری. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 168).
خم چو پری گرفته ای یافته صرع و کرده کف
خط معزمان شده برگ زر از مزعفری.
خاقانی (دیوان ص 430)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ ری ی)
نوعی از تیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَوُ)
از انتسابات اجدادی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نوعی جامه. نوعی پارچۀ ابریشمی:... و از وی (استرآباد) جامه های بسیار خیزد از ابریشم، چون مبرم و زعفوری گوناگون. (حدود العالم چ دانشگاه ص 144)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَذْ ذُ)
به زعفران رنگ کردن. (زوزنی). رنگ دادن به زعفران. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). رنگ زعفرانی دادن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رنگ کردن با زعفران، زرد شدن چون زعفران، بر روی پوشیدن لباس زعفرانی رنگ. (از دزی ایضاً 592) ، زعفران زدن طعام را. (از اقرب الموارد). به همه معانی رجوع به زعفران شود
لغت نامه دهخدا
(عِ ری ی)
مرد نیک خبیث کربز. (منتهی الارب). خبیث منکر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
نام آبی است در سرزمین فلسطین. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ را)
موی گردن خروس، موی قفای مردم. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، پشم پیشانی ستور. (منتهی الارب). موی پیشانی و ناصیۀ دابه. (از اقرب الموارد) ، مویهای میانۀ سر. (منتهی الارب). تک مویهایی که در وسط سر انسان روئیده باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زعفره
تصویر زعفره
کرکمی کردن کرکم زدن به خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
مذهب، شیعه 21 امامی که منسوب به حضرت اما جعفر صادق علیه السلام است یک نوع سبزی خوردنی یک نوع سبزی خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
((جَ فَ))
یکی از سبزی های خوردنی است با ساقه های نازک راست و برگ های بریده که گل هایش سفید رنگ و چتری است، آهن، فسفر و ویتامین های A.B.C. را نیز دارا می باشد، نوعی سکه زر، نوعی گل زردرنگ که در باغچه کارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعفری
تصویر جعفری
مذهب شیعه امامیه، منسوب به امام جعفر صادق (ع) امام ششم
فرهنگ فارسی معین