- زعر
- کم شدن پر پرنده، تنک مویی، تنک موی، کم گیاهی، بدخویی کم موی تک موی، کم گیاه تنک گیاه دژمک از پرندگان
معنی زعر - جستجوی لغت در جدول جو
- زعر ((زَ عْ))
- پراکنده شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تنکموی، تنکدست
زالزالک. توضیح این نام بهمه گونه های زالزالک مانند ولیک و ترشه و لیک نیز اطلاق شود
تند خوی، بد خلق
گیاهی خودرو و کوهی با برگ های بریده و میوۀ کوچک سرخ رنگ که در گذشته مصرف دارویی داشته، علف شیران، علف خرس، کیل سرخ، نمتک، کوهج، ازدف
آتیک
پشگل انداختن شتر وگوسفند، بشک افکندن، بشک او کندن
ترس بیم
چامه، سروده
بالا باشد که بعربی فوق گویند درشت، ناهموار، خشن
گریه کردن
زفتی زفت (بخیل)
منع، از کاری باز کردن، نهی، دلالت بر انتهار، از کاری باز داشتن، نهی کردن کسی
کشت کردن، کاشتن تخم را
کنج دهان
نی زدن
بازگشتن
توانائی، قوه، قدرت، نیرو
کستی نهادن، پر کردن آوند را
گوجه وحشی، زالزالک
دادگری
امید داشتن و حرص نمودن
نشاط کردن، شادمان شدن، برجستن
بانگ زدن، ترساندن، شور کردن، گزیدن کژدم شبروی ترسان
خبه کردن، خفه کردن کسی را
بی آرامی، بی آرام، برکندن از جای، راندن، بانگ برداشتن
سعتر در تازی آویشن از گیاهان آویشن
یعنی پائین، تحت، فرود
شیر غرنده
سم و هر ماده که قابل بروز فساد و اختلالات زیاد در بدن حیوان باشد و نیز موجب مرگ آن گردد
نرخ هر چیز که فروخته شود
سخن منظوم که دارای وزن و قافیه باشد موی انسان یا حیوان