تنک موی، موی تنک و پریشان، جای کم نبات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برهنه. عریان. (ناظم الاطباء) ، مرد بدخوی. (ناظم الاطباء) : دارا زعر بود ظالم، و وزیر او بدسیرت و بدرای. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 57). معیوب و بداندیش و بداندرون و خونخوار بود و زعر و بدخوی. (فارسنامه ایضاً ص 74). و با جلدی زعری عظیم تا بغایتی که باک ندارند که بر عامل بیک من کاه و یک بیضه رفع کنند. (چهارمقالۀ نظامی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)