نام روستا و آبی است به خراسان. حمداﷲ مستوفی آرد: آب زریق به خراسان آنرا مرغاب نیز خوانند و اصلش مرواب است. بعضی گفته اند که منبع این آب را مرغا خوانند و بدان سبب که دردیه زریق مقاسمه کنند آن را آب زریق خوانند. از کوههای مرغاب و بادغیس برمیخیزد و بر مرورود و بعضی بلاد خراسان گذشته به مرو می رسد و مدار ولایت مرو بر آن آب است و یزدجردبن شهریار بر آسیائی که بر آن آب است، کشته شده و در این معنی نافعبن اسود تمیمی گفته است: و نحن قتلنا یزدجرد ببعجه من الرعب اذولی الفرار و غارا قتلنا هم فی حربه طحنت بهم غداه الزریق اذا زاد خوارا. طول این رود سی فرسنگ باشد. (نزهه القلوب ج 3 ص 216)
نام روستا و آبی است به خراسان. حمداﷲ مستوفی آرد: آب زریق به خراسان آنرا مرغاب نیز خوانند و اصلش مرواب است. بعضی گفته اند که منبع این آب را مرغا خوانند و بدان سبب که دردیه زریق مقاسمه کنند آن را آب زریق خوانند. از کوههای مرغاب و بادغیس برمیخیزد و بر مرورود و بعضی بلاد خراسان گذشته به مرو می رسد و مدار ولایت مرو بر آن آب است و یزدجردبن شهریار بر آسیائی که بر آن آب است، کشته شده و در این معنی نافعبن اسود تمیمی گفته است: و نحن قتلنا یزدجرد ببعجه من الرعب اذولی الفرار و غارا قتلنا هم فی حربه طحنت بهم غداه الزریق اذا زاد خوارا. طول این رود سی فرسنگ باشد. (نزهه القلوب ج 3 ص 216)
ابوالحسن علی بن ابی علی الزیقی، منسوب است به محلۀ زیق نیشابور، وی از احمد بن حفص و محمد بن یزید استماع کرد و ابومحمد شیبانی ازاو حدیث کرد و به سال 317 هجری قمری درگذشت، (از معجم البلدان)، رجوع به انساب سمعانی و زیق شود
ابوالحسن علی بن ابی علی الزیقی، منسوب است به محلۀ زیق نیشابور، وی از احمد بن حفص و محمد بن یزید استماع کرد و ابومحمد شیبانی ازاو حدیث کرد و به سال 317 هجری قمری درگذشت، (از معجم البلدان)، رجوع به انساب سمعانی و زیق شود
نام جد یوسف بن مبارک و جر بن محمد و احمد بن حسن و حسن بن عبدالرحمن و محمد بن احمد و عبدالملک بن حسن بن محمد و... (از منتهی الارب) نام پدر عمار و پدر عبدالله و هر دو محمد موصلی، بلدی، حسن، اسحاق، یحیی و علی. (از منتهی الارب) نام پسر ابان، خیابری، محمدکوفی، ورد و پسر عبدالله مخرمی. (از منتهی الارب) شیخ است مر عمادبن عباد را. (منتهی الارب)
نام جد یوسف بن مبارک و جر بن محمد و احمد بن حسن و حسن بن عبدالرحمن و محمد بن احمد و عبدالملک بن حسن بن محمد و... (از منتهی الارب) نام پدر عمار و پدر عبدالله و هر دو محمد موصلی، بلدی، حسن، اسحاق، یحیی و علی. (از منتهی الارب) نام پسر ابان، خیابری، محمدکوفی، ورد و پسر عبدالله مخرمی. (از منتهی الارب) شیخ است مر عمادبن عباد را. (منتهی الارب)
مرغی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرغی است سفید، و آبی و بری میباشدو گوشت او بدطعم و پر لیف و عصب می باشد و بطی الهضم... (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به همین کتاب شود
مرغی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرغی است سفید، و آبی و بری میباشدو گوشت او بدطعم و پر لیف و عصب می باشد و بطی الهضم... (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به همین کتاب شود
ابن عوف ابن ثعلبه. جد جاهلی از طی واز قحطان و اولاد او بمصر و شام ساکن بودند. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 333). نام مردی از بنی طی. (منتهی الارب). زریق بن عوف بن ثعلبه یا ابن ثعلبه بطنی است از ثعلبه. (از صبح الاعشی ج 1 ص 322). رجوع به ثعلبه شود
ابن عوف ابن ثعلبه. جد جاهلی از طی واز قحطان و اولاد او بمصر و شام ساکن بودند. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 333). نام مردی از بنی طی. (منتهی الارب). زریق بن عوف بن ثعلبه یا ابن ثعلبه بطنی است از ثعلبه. (از صبح الاعشی ج 1 ص 322). رجوع به ثعلبه شود
منسوب به زریر. مانند زریر زرد: سپهبد به ملاح گفت این بخوان چو برخواند گشتش زریری رخان. اسدی (گرشاسبنامه). همی بود تا گشت خور زردفام ز مهر سپهبد برآمد به بام... شد از بام لاله، زریری شده دونوش از دم سرد خیری شده... چو دایه رخ ماه بی رنگ دید بپرسید کت نوچه انده رسید. (گرشاسبنامۀ اسدی چ یغمائی ص 221). رجوع به زریر شود
منسوب به زریر. مانند زریر زرد: سپهبد به ملاح گفت این بخوان چو برخواند گشتش زریری رخان. اسدی (گرشاسبنامه). همی بود تا گشت خور زردفام ز مهر سپهبد برآمد به بام... شد از بام لاله، زریری شده دونوش از دم سرد خیری شده... چو دایه رخ ماه بی رنگ دید بپرسید کت نوچه انده رسید. (گرشاسبنامۀ اسدی چ یغمائی ص 221). رجوع به زریر شود
حیله گری. شیادی. خدعه گری: با معجز انبیا چه باشد زراقی و بازی دوالک. ابوالفرج رونی. نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت که خود را بر تو می بندم به سالوسی و زراقی. سعدی. پایمال معاشرت کردم هرچه سالوس بود و زراقی. سعدی. تا چند ازین حیله و زراقی جز جرعه نمی دهد مرا ساقی. شمس طبسی
حیله گری. شیادی. خدعه گری: با معجز انبیا چه باشد زراقی و بازی دوالک. ابوالفرج رونی. نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت که خود را بر تو می بندم به سالوسی و زراقی. سعدی. پایمال معاشرت کردم هرچه سالوس بود و زراقی. سعدی. تا چند ازین حیله و زراقی جز جرعه نمی دهد مرا ساقی. شمس طبسی
منسوب به طریق. سمعانی گوید: از استاد خویش ابوالقاسم اسماعیل بن محمد بن الفضل در اصبهان پرسیدم: از چه روی علی بن المنذر الطریقی را طریقی خوانده اند؟ گفت: کان ولد فی الطریق فنسب الیها. (سمعانی)
منسوب به طریق. سمعانی گوید: از استاد خویش ابوالقاسم اسماعیل بن محمد بن الفضل در اصبهان پرسیدم: از چه روی علی بن المنذر الطریقی را طریقی خوانده اند؟ گفت: کان ولد فی الطریق فنسب الیها. (سمعانی)