جدول جو
جدول جو

معنی زرفینی - جستجوی لغت در جدول جو

زرفینی
(زُ)
حلقوی (اصطلاح جانورشناسی). (فرهنگستان ایران). کرمهای حلقوی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زرفین شود
لغت نامه دهخدا
زرفینی
کرمهای حلقوی
تصویری از زرفینی
تصویر زرفینی
فرهنگ لغت هوشیار
زرفینی
آنلید
تصویری از زرفینی
تصویر زرفینی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرمینی
تصویر آرمینی
(پسرانه)
سپهسالار یزگرد سوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترفینه
تصویر ترفینه
آشی که از قره قروت تهیه شده باشد، آش ترف، ترف با
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرفین
تصویر زرفین
حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زفرین، زوفرین، زورفین، زلفین
حلقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زورفین
تصویر زورفین
زرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زفرین، زوفرین، زلفین، برای مثال خوی نیکو را حصار خویش گیر / وز قناعت بر سرش زن زورفین (ناصرخسرو۱ - ۱۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
(زُ / زِ)
زنجیر در. (منتهی الارب). حلقۀ در... (از اقرب الموارد). رجوع به نشوءاللغه ص 93 و المعرب جوالیقی ص 176 شود،... یا عام است. (منتهی الارب). هر حلقه را گفته اند. ج، زرافین. (از اقرب الموارد). حلقه: کانت درع رسول اﷲ صلی اﷲ تعالی علیه و سلم ذات زرافین، اذا ارسلت مست الارض و هو معرب عن فارسی... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و قد زرقن صدغیه، جعلها کالزرفین. (تاج العروس، ایضاً). رجوع به زرفنه و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
منسوب است به زرجین که محلۀ کبیرۀ معروفی است در مرو. (از انساب سمعانی). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زرین بن ابی زرین السراج الرزجینی که از عکرمه مولی ابن عباس (رض) روایت کرد و عبدالله ابن مبارک نیز از او روایت کرد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زُ نَ)
عضو زایشی ماده در گیاهان نهان زاد، آوندی که در خزه ها در انتهای برخی از ساقه ها قرار دارد و درسرخس ها بر روی پروتال مستقر است. (فرهنگ فارسی معین). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل آرکگون پذیرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
حلقه ای باشد که بر چهارچوب در نصب کنند و زنجیر در را بر آن اندازند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و به معنی زره و پرۀ قفل هم آمده است و عربان زرفین را بکسر اول گویند... (برهان). حلقۀ در و زنجیر. (غیاث اللغات). و آن را زورفین و زولفین نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). وبعضی آن زنجیر را زولفین گفته اند و بمنزلۀ زلف در، دانسته اند. (آنندراج) (انجمن آرا). بمعنی زرافین است و آن را زلفین نیز خوانند. (جهانگیری) :
به آب گرم درمانده ست پایم
چو در زرفین در انگشت ازهر.
دقیقی (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1282).
هرکجا امن او کشد باره
نکشد بار قفلها زرفین.
انوری.
وآن کجا باره ای کشد از امن
قفل بیزار گردد از زرفین.
انوری.
جود او کعبۀ زوارشناس
کعبه ای کش دربی زرفین است.
ابوالفرج رونی.
خالیم چون قفل و یک چشمم چوزرفین لاجرم
مجلس ارباب همت را چو حلقه بر درم.
خاقانی.
، فرهنگستان ایران این کلمه رابجای حلقه در بدن جانوران پذیرفته است. محمد معین آرد: حلقۀ بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی. در این نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتاً کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد حلقه ها این ساختمان تکرار می شود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را بتنهائی می تواند انجام دهد، به همین جهت اگر کرم حلقوی را بقطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل می تواند بزندگی ادامه دهد. حلقه. (فرهنگ فارسی ج 2 ص 1735). رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زروانی
تصویر زروانی
منسوب به زروان پیرو آیین زروان
فرهنگ لغت هوشیار
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
فرهنگ لغت هوشیار
زلفین، حلقه بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی درین نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتا کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد این حلقه ها این ساختمان تکرار میشود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را به تنهایی میتواند انجام دهد به همین جهت اگر کرم حلقوی را به قطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل میتواند به زندگی ادامه دهد حلقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرفشانی
تصویر زرفشانی
عمل زر افشان زر پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
دارو و معجونی است مرکب که در قوام قند ادویه را باریک کرده میظمیزند و آن پشت و گرده را قوت دهد و منی را بیفزاید:) سخن حجت بشنو که تو را قوتش به کار آید از داروی زرغونی (ناصر خسرو 497)، توضیح: وجه تسمیه آنرا چنین نوشته اند: که این دارو رنگ رو را مثل زر سرخ و روشن نماید
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صرفی. توضیح در عربی در حالت نصبی و جری استعمال شود ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند
فرهنگ لغت هوشیار
زلفین، حلقه بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی درین نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتا کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد این حلقه ها این ساختمان تکرار میشود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را به تنهایی میتواند انجام دهد به همین جهت اگر کرم حلقوی را به قطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل میتواند به زندگی ادامه دهد حلقه
فرهنگ لغت هوشیار
عضو زایشی ماده که در گیاهان نهانزاد آوندی که در خزه ها در انتهای برخی از ساقه ها قرار دارد و در سرخسها بر روی پروتال مستقر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفینه
تصویر ترفینه
ترف با
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرفین
تصویر زرفین
((زُ رْ))
حلقه ای که زنجیر یا چفت را در آن می انداختند، زلف معشوق، زلفین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زورفین
تصویر زورفین
((زُ فِ))
حلقه ای که زنجیر یا چفت را در آن می انداختند، زلف معشوق، زلفین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترفینه
تصویر ترفینه
آش قره قروت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آروینی
تصویر آروینی
آمپیریک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زرفینک
تصویر زرفینک
آرکه گون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
Foxy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
лукавый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
listig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
хитрий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
chytry
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
狡猾的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی