جدول جو
جدول جو

معنی زرروبک - جستجوی لغت در جدول جو

زرروبک
(زَ بَ)
رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرکوبی
تصویر زرکوبی
شغل و عمل زرکوب، طلاکوبی، طلاکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرکوب
تصویر زرکوب
کسی که پیشه اش طلاکوبی یا طلاکاری است، زرکوبیده، چیزی که روی آن طلاکوبی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرچوبه
تصویر زرچوبه
زردچوبه، غدۀ زیرزمینی و زرد رنگ گیاهی علفی با برگ های بیضی شکل به همین نام که به عنوان ادویه و دارو مصرف می شود، این غده ها در اطراف ساقۀ زیرزمینی تولید می شود، دارزرد، هرد
فرهنگ فارسی عمید
(زَ بَ / بِ)
بیخ نباتی است ساق آن بقدر دو زرع و از بیخ آن شعبه ها روئیده و در هر شعبه برگهای شبیه به برگ مورد تازۀ کوچکی رسته و گل آن زرد و بیخ آن را از زمین برآورده جوش داده، خشک نموده و به اطراف برند و بعد از چهار ماه رایحه آن نیکو می شود و آن را زردچوبه نیز می نامند. (انجمن آرا). زردچوبه باشد. (آنندراج). زردچوبه و عروق الصفر. (ناظم الاطباء). زرچوبه که یک جنس آن زرد و جنس معطر آن بنام جذوار مشهور است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 290). زردچوبه. بقلهالخطاطیف. هرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
شمال زرفشان هر روز طاووسان بستان را
نهد زرچوبه بر منقار و مالد زعفران بر پر.
عثمان مختاری (از انجمن آرا).
ز تسعین خرخمخانه سازم خمرۀ مرهم
بریزم اندر او سیماب و زرچوبه برون آرم.
سوزنی.
با بیخ کوه کورگ زرد دارد
زرچوبه را چه بیخ و چه رگ باشد.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 867).
رجوع به زردچوبه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
زلو. زالو. دیوچه. علق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زلو. علق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
نوعی خرما در جیرفت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
آقازمان زرکش نجم الدین زرکوب... (آنندراج). نجم الدین زرکوب معاصر ابقاخان بود. اشعار نیک دارد. (تاریخ گزیده ج 1 ص 825). زرکوب تبریزی... اسم شریفش شیخ نجم الدین و از اکابر عارفین، بعضی از اشعارش را در آتشکده بنام شیخ نجم الدین رازی ثبت کرده اند... (ریاض العارفین ص 81). از اوست:
دشمن ما را سعادت یار باد
روز و شب با عز و نازش کار باد
هرکه کافر خواند ما را گو بخوان
او میان مؤمنان دیندار باد
هرکه خاری می نهد در راه ما
خار ما در راه او گلزار باد
هرکه چاهی می کند در راه ما
چاه ما در راه او هموار باد
هرکه ملک و مال ما را حاسد است
ملک و مالش در جهان بسیار باد
هرکه را مستی زرکوب آرزوست
گو که ما مستیم او هشیار باد.
(از ریاض العارفین)
لقب عزالدین مودود، جد سوم صاحب شیرازنامه است. ولی بعدها تمام اولاد و اعقاب عزالدین مودود مشهور بهمین لقب شده بودند. (از شدالازار چ قزوینی ص 4). رجوع به همین کتاب، از سعدی تا جامی ادوارد برون چ حکمت ص 385 و سبک شناسی بهار ج 1 ص 170 شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
دستۀ آسیا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). دستۀ دست آس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ابن ماجوه الناعمی الحمصی. یکی از نقله و مترجمین، از لغات دیگر به زبان عربی. (ابن الندیم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زروبا (زوربا) ابن ماجوه (مانحوه) الناعمی الحمصی. (تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 89). رجوع به سبک شناسی بهار ج 1 ص 153 و عیون الانباء ص 204 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
معرب زرچوبه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
جمع واژۀ زرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (اقرب الموارد). رجوع به زرب شود
لغت نامه دهخدا
(دِ پَ سَ)
زرروبنده. کسی که خرده ها و ریزه های زرجمع کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو بَ)
وی یکی از شعرای متأخر عثمانی است و در زمان محمدعلی پاشا دفترداری مصر کرد و سپس به تنظیم دفترهای سودان پرداخت و بدانجا بود تا آنکه به قاهره عودت کرد و به سال 1249 هجری قمری درگذشت. این بیت از اوست:
اوتورمش بستر ناز اوزره استغنا سریرنده
سرگوینده اولان آه واویلایی بیلمز اول.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زر روبک
تصویر زر روبک
مصغر زرروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرکوب
تصویر زرکوب
کسی که ورق طلا و نقره سازد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی علفی و پایا از تیره زنجبیلها جزو راسته تک لپه ییها این گیاه دارای ساقه ای زیر زمینی متورم است که یک ساقه هوایی از آن خارج میشود در قاعده ساقه برگهای بدون دمبرگ با غلاف مشخص ولی در قسمت فوقانی این برگها برگهای کامل که ساقه گلدار از بین آنها ظاهر میشود مشاهده میگردد. گلهایش مجموعا بصورت سنبله و محصور در دو گوشوارک مایل به زرد است. هر گل این گیاه شامل سه کاسبرگ زرد رنگ و سه گلبرگ نامتساوی بهم پیوسته (شبیه بوق) میباشد. قسمت مورد استفاده این گیاه ریزدم آنست که پس از خارج کردن از زمین ریشه های آنرا جدا ساخته و با آب میشویند سپس در آب جوش قرار داده و در گرمای خورشید بمدت چند روز خشک میکنند رزد چوبه زرده چوب اصل الزعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنوک
تصویر زرنوک
دسته آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی علفی و پایا از تیره زنجبیلها جزو راسته تک لپه ییها این گیاه دارای ساقه ای زیر زمینی متورم است که یک ساقه هوایی از آن خارج میشود در قاعده ساقه برگهای بدون دمبرگ با غلاف مشخص ولی در قسمت فوقانی این برگها برگهای کامل که ساقه گلدار از بین آنها ظاهر میشود مشاهده میگردد. گلهایش مجموعا بصورت سنبله و محصور در دو گوشوارک مایل به زرد است. هر گل این گیاه شامل سه کاسبرگ زرد رنگ و سه گلبرگ نامتساوی بهم پیوسته (شبیه بوق) میباشد. قسمت مورد استفاده این گیاه ریزدم آنست که پس از خارج کردن از زمین ریشه های آنرا جدا ساخته و با آب میشویند سپس در آب جوش قرار داده و در گرمای خورشید بمدت چند روز خشک میکنند رزد چوبه زرده چوب اصل الزعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرکوبی
تصویر زرکوبی
عمل و شغل زرکوب طلاکاری، هر چیزی که روی آن طلا کاری شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنبوک
تصویر زرنبوک
پارسی تازی گشته زرنبوک در تازی (غار) از درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرروب
تصویر زرروب
کسی که خرده ها و ریزه های زر جمع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرکوبی
تصویر زرکوبی
طلاکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرکوب
تصویر زرکوب
((زَ))
کسی که شغلش طلا کوبی است، طلاکاری شده، در صحافی ویژگی جلد کتابی که شکل ها و حروف روی آن زرکوبی شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرروب
تصویر زرروب
((زَ))
کسی که خرده ها و ریزه های زر جمع کند
فرهنگ فارسی معین
آدم ضعیف و زردرنگ و مریض احوال
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
زرد چوبه
فرهنگ گویش مازندرانی