جدول جو
جدول جو

معنی زرر - جستجوی لغت در جدول جو

زرر(تَ مَ مُ)
ستم کردن. افزونی جستن بر کسی. والفعل من سمع، یقال: زرر فلان، اذا تعدی علی خصمه. (منتهی الارب). ستم کردن و افزونی جستن بر کسی و تعدی نمودن برکسی. (ناظم الاطباء) ، عاقل شدن بعد گولی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به زرّ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زریر
تصویر زریر
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند لهراسپ پادشاه کیانی و برادر گشتاسپ و از مبلغان بزرگ آیین زرتشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
(زَ)
کوه زررویان، کوه زرروینده. ظاهراً کوهی در غزنین که در زمان محمود غزنوی کان زری در آن یافتند:
بده چندانکه در ده سال از آن کشور خراج آید
بیک هفته برآید مر ترا از کوه زررویان.
فرخی.
به گنجت اندر نقصان کجا پدید آید
که باشد او را همسایه کوه زررویان.
فرخی.
رجوع به الجماهر بیرونی ص 29 سطر 8 ’زروبان’ و زر (معنی اول) در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(دِ پَ سَ)
زرروبنده. کسی که خرده ها و ریزه های زرجمع کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ تَ / تِ گَ)
گلابتون ساز و زرکش
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ تَ / تِ)
گلابتون و تار زر. (ناظم الاطباء). رشتۀ زر. رشته ای که به زر یا به رنگ زر ساخته باشند چنانکه در زردوزی بکار برند:
تنم از اشک به زر رشتۀ خونین ماند
هیچ زر رشته از این تافته تر کس دانی.
خاقانی.
آن چنگ ازرق سار بین زر رشته در منقار بین
در قید گیسووار بین پایش گرفتار آمده.
خاقانی.
رجوع به زر، زردوز، زردوزی و لسان العجم شعوری ج 2 ص 40 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرد
تصویر زرد
برنگ زعفران و بمعنی زره بافتن یا گره زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرق
تصویر زرق
ریا و مکر و دروغ و نفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرف
تصویر زرف
برجهیدن، پیش در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرع
تصویر زرع
کشت کردن، کاشتن تخم را
فرهنگ لغت هوشیار
سار از پرندگان سو بدی پرنده ایست بزرگتر از گنجشک و نوعی از آن سیاه و نوعی دیگر سیاه با خالهای سپید ساری جمع زرازیر
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرخر
تصویر زرخر
زر خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زفر
تصویر زفر
کنج دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمر
تصویر زمر
نی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
بمعنی زر ساز، کسی که بازر کار می کند، صیاغ
فرهنگ لغت هوشیار
پهستاندن در آغل کردن گوسپندان، روان شدن آب جای در آمدن: در، کازه کازه شکارگر، پهست آغل روانگی آب آبراهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرار
تصویر زرار
تیزهوش دوراندیش
فرهنگ لغت هوشیار
بد خویی گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس. ماده ایست از جمله) هر هفت (که زنان به روی پاشند، کاغذی زرد که به شکل ورقه زر سازند و جهت زینت بکار برند زر ورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زار
تصویر زار
گریه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرم
تصویر زرم
ترس، پرهیز گرفتار در تنگنا، زفت ، بازداشت شده بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
منع، از کاری باز کردن، نهی، دلالت بر انتهار، از کاری باز داشتن، نهی کردن کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحر
تصویر زحر
زفتی زفت (بخیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرروب
تصویر زرروب
کسی که خرده ها و ریزه های زر جمع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبر
تصویر زبر
بالا باشد که بعربی فوق گویند درشت، ناهموار، خشن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع در، مرواریدها، مهایک ها بلورها جمع در درها مرواریدها. یا درر دراری مرواریدهای درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرر اندوز
تصویر زرر اندوز
آنکه طلا جمع کند، آنکه ثروت و مال گرد آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدر
تصویر زدر
بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرروب
تصویر زرروب
((زَ))
کسی که خرده ها و ریزه های زر جمع کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضرر
تصویر ضرر
زیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبر
تصویر زبر
آتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
طلافروش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زفر
تصویر زفر
صفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهر
تصویر زهر
سم
فرهنگ واژه فارسی سره