جدول جو
جدول جو

معنی زردک - جستجوی لغت در جدول جو

زردک
مصغر زرد، آب زعفران زرتک، آب گل کاویشه زرتک، جامه مله خود رنگ، گرز حویج. یا تخم زردک تخم هویج. یا تخم بیابانی حویج صحرایی. یا زردک ریگی شقاقل. یا زردک وحشی حویج صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
زردک
هویج، زرد رنگ، زردفام
تصویری از زردک
تصویر زردک
فرهنگ فارسی عمید
زردک
((زَ دَ))
نوعی هویج
تصویری از زردک
تصویر زردک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زادک
تصویر زادک
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی قوچان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرشک
تصویر زرشک
آنبرباریس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زرتک
تصویر زرتک
آب خسق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وردک
تصویر وردک
جهیزیه
فرهنگ واژه فارسی سره
ترکی مرغابی چارتابی (گویش گیلکی) سیکا (گویش مازندرانی) نوعی از طیور از راسته پا پرده داران که از رده کاریناتها است. انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند (برای سهولت شنا در آب) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد. نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند. گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردک
تصویر اردک
(دخترانه)
دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بردک
تصویر بردک
افسانه، چیستان لغز چیستان
فرهنگ لغت هوشیار
بار درختی است سرخ و ترشمزه که در طعام کنند و خورند گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زردی
تصویر زردی
بیماری یرقان
فرهنگ لغت هوشیار
یک بار خوردن یک خورد اسبی که زرد رنگ باشد، قسمت زرد رنگ درون تخم مرغ، صفرا زرداب. یا زرده کامران آفتاب، روز یوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زردج
تصویر زردج
رنگ زردی که از گیاه عصفر (قرطم) گیرند ما العصفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرتک
تصویر زرتک
آب زعفران، آب خسق آب گل کاویشه، زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خردک
تصویر خردک
اندک. یا خردک خردک. اندک اندک کم کم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردک
تصویر پردک
چیستان لغز چیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردک
تصویر مردک
مرد کوچک، مرد پست و حقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردک
تصویر گردک
مصغر گرد، گرد، حجلۀ عروس، برای مثال ز گردک های دورادور بسته / مه و خورشید چشم از نور بسته (نظامی۲ - ۲۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردی
تصویر زردی
زرد بودن، رنگ زرد داشتن، در پزشکی یرقان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وردک
تصویر وردک
آنچه عروس به خانۀ داماد می برد، جهاز عروس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرتک
تصویر زرتک
عصیر گل کاجیره که زرد رنگ است، محلول زعفران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرده
تصویر زرده
مادۀ زرد رنگ که میان تخم مرغ و در وسط سفیده قرار دارد، اسب زرد رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرشک
تصویر زرشک
درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، سرشک، انبرباریس، امبرباریس، اترار، دارشک، زراج، زارج، زرک، برباریس، زراک
هنگام مسخره کردن به کار می رود مثلاً فکر کردی خیلی بزرگ شدی؟! زرشک!
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خردک
تصویر خردک
خرد، ریز، کوچک، هر چیز تقسیم شده به قسمت های کوچک تر و اندک تر مثلاً پول خرد، خردسال، ریزۀ هر چیز، خرده، ریزریز، بی اهمیت، زیردست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کردک
تصویر کردک
بخشی از کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
گرد (مدور) کوچک، خرگاه مدور کوچک که خاص شاه و امیر باشد: دو گردک داشتی خسرو مهیا برآموده بگوهر چون ثریا. (نظامی)، حجله عروس: آمد از حمام در گردک فسوس پیش او بنشست دختر چون عروس. (مثنوی) یا شب گردک. شب زفاف، نانی که درون آنرا پر از حلوای قند و مغز بادام و پسته و غیره کنند و پزند کلنبه کلیچه
فرهنگ لغت هوشیار
مرد حقیر و کوچک، مرد پست و فرومایه مرد کوچک رجیل. توضیح در مورد توهین هم بکار رود: بیچاره و سفله مردکی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نردک
تصویر نردک
نردکوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وردک
تصویر وردک
جهاز عروس آنچه که عروس بخانه دامادمیبرد جهازعروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردک
تصویر اردک
((اُ دَ))
مرغابی، یکی از طیور که در آب شنا می کند و در هوا نیز پرواز می کند. منقار پهن، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردک
تصویر بردک
((بَ دَ))
چیستان، معما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پردک
تصویر پردک
((پَ دَ))
لغز، چیستان
فرهنگ فارسی معین
((زِ رِ))
درختچه ای است با برگ های دندانه دار و گل های خوشه ای زرد رنگ که میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی است، ریشه و برگ و میوه آن به مصارف دارویی و خوراکی می رسد، لفظی حاکی از خشم و اعتراض مترادف «آی زکی»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زردی
تصویر زردی
((زَ))
یرقان
فرهنگ فارسی معین