- زردرویی
- زردی رنگ چهره، کنایه از شرمندگی
معنی زردرویی - جستجوی لغت در جدول جو
- زردرویی
- شرمندگی، خجالت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زردی صورت و پریدگی رنگ از آن، شرمندگی خجالت انفعال
بی شرمی بی حیایی دریدگی وقاحت مقابل کم رویی
حالت و کیفیت سرخرو
روفتن گرد و خاک، غبارروبی
گرد روفتن جاروب کردن
بداخمی، اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، سخت رویی، تجهّم، عبس، ترش رویی، عبوس
Sulkiness
Hotheadedness
угрюмость
вспыльчивость
Schmolligkeit
Hitzköpfigkeit
похмурість
імпульсивність
nadąsanie
porywczość
rabugice
impulsividade
musoneria
irruenza
malhumor
impulsividad
impulsivité
maussaderie
mokken
prikkelbaarheid
ความไม่พอใจ
kemurungan
ketergesaan
عبوسٌ