جدول جو
جدول جو

معنی زرداب - جستجوی لغت در جدول جو

زرداب
نام خلطی است که بعربی صفرا گویند
تصویری از زرداب
تصویر زرداب
فرهنگ لغت هوشیار
زرداب
صفرا، مایع زرد رنگی که از زخم بیرون می آید، زردآب، آب زرد
تصویری از زرداب
تصویر زرداب
فرهنگ فارسی عمید
زرداب
بدخویی کننده، خشم گیرنده، خونریزی
تصویری از زرداب
تصویر زرداب
فرهنگ فارسی معین
زرداب
((زَ))
صفراء، مایع زردرنگی که از کبد ترشح می شود
تصویری از زرداب
تصویر زرداب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آوای دهل گلوله ای مرکب از عطریات که آنرا بر دست گیرند و گاه گاه بو کنند شمامه، هر میوه خوشبو، گیاهی است از تیره کدوییان دارای میوه ای کوچک و گرد و خوشبو و زرد رنگ شبیه به گرمک که خطوط سبز یا سفید دارد شمام درداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرداب
تصویر گرداب
(پسرانه)
از شخصیتهای گرشاسب نامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه گرشاسب پهلوان نامدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرباب
تصویر زرباب
پارسی تازی گشته آب رز رز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریاب
تصویر زریاب
زاغ کبود زاغچه از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرداب
تصویر سرداب
بنایی است در زیر زمین که در تابستان در آن آب میگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درداب
تصویر درداب
دستنبو، میوه ای خوش بو، زرد رنگ و شبیه گرمک که خط های سبز و سفید دارد، بوتۀ این گیاه که شبیه بوتۀ گرمک است، درداب، میوه و هر چیز خوش بو که برای بوییدن در دست بگیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرداب
تصویر سرداب
خانۀ زیرزمینی که تابستان در آنجا به سر ببرند، جایی که در زیرزمین برای دفن اموات یا گذاشتن تابوت مرده درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرداب
تصویر مرداب
تالاب، استخر، آبگیر عمیق، آب ایستاده و لجن زار، پیش رفتگی آب دریا در خشکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرداب
تصویر گرداب
جایی در دریا که آب دور خود می چرخد و فرو می رود، آبگرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرداب
تصویر گرداب
جائی در دریا که آب دور خود میچرخد و فرو میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرداب
تصویر مرداب
برکه و آبگیر عمیق و پرعرض و طول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرداب
تصویر سرداب
((سَ))
اطاقی در زیر زمین خانه برای استفاده از خنکی آن در تابستان برای نگهداری غذا و چیزهای فاسد شدنی، سردابه
فرهنگ فارسی معین
((گِ))
جایی عمیق در رودخانه یا دریا که آب در آن می چرخد و به قعر فرو می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرداب
تصویر مرداب
((مُ))
تالاب، آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زراب
تصویر زراب
((زَ))
آب طلا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زراب
تصویر زراب
کنایه از شراب زرد رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرداب ریز
تصویر زرداب ریز
کسی که بدخویی و خشم و قهر و غضب کند، خونریزی، بدخویی تند خویی
فرهنگ لغت هوشیار