جدول جو
جدول جو

معنی زرامحله - جستجوی لغت در جدول جو

زرامحله
(زَ مَ حَلْ لَ / لِ)
دهی از دهستان سدن رستاق است که در بخش مرکزی شهرستان گرگان واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راحله
تصویر راحله
(دخترانه)
مؤنث راحل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زامله
تصویر زامله
حیوان بارکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راحله
تصویر راحله
ستور بارکش، شتر قوی مستعد برای سواری دادن یا بار کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(قَ مُ حَمْ مَ)
دهی است از دههای آمل. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 152)
لغت نامه دهخدا
(شَ تَ)
یاری دادن کسی رابه کوچ. (از منتهی الارب). معاونت کردن کسی را در رحلت و مسافرتش. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). کسی را در بار برگرفتن یاری دادن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(شَ مِ حَ)
جمع واژۀ شرمح، به معنی قوی و طویل. (از اقرب الموارد). رجوع به شرمح شود
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان بخش قلعه زراس شهرستان اهواز واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری قلعه زراس و کنار راه مالرو چکارمان به بنه امیرلانی، با 112 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مِ لَ)
شتر یا غیر او از ستوران که بار بر او نهند. تقول: رکب الراحله و حمل علی الزامله. (اقرب الموارد). شتر که رخت و توشه دان بر آن نهند. (منتهی الارب). و رجوع به جمهره الادب ج 3 ص 17 شود
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا مَ)
دهی از دهستان سمام است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گیلخواران است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رِ مَ حَلْ لَ)
دهی از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنه 490 تن. آب آن از پلرود. محصول آنجا برنج و صیفی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
محلۀ عمده سدن رستاق است و 700 خانوار سکنه دارد و در میان جنگل انبوهی در 16میلی استرآباد واقع است. بندر کوچکی به نام ملاکیله دارد که در سه میلی شمالی رود خانه قراسوست. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 69 و ترجمه آن ص 100)
لغت نامه دهخدا
(کُ مَ حَلْ لَ)
یکی از محله های خاوری شهرستان رشت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِ مَ حَلْ لَ)
دهی است کوچک از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 6هزارگزی شمال ساری و یکهزارگزی باختر راه شوسۀ ساری به فرح آباد. آب آن از چشمۀ عالی و اک تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ حَلْ لِ)
دهی است جزء دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در 14هزارگزی شمال فومن و دوهزارگزی خاور راه فرعی سیاه درویشان به بازارمحله. این ناحیه در جلگه قرار دارد. آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است. بدانجا 436 تن سکنۀ گیلکی و فارسی زبان زندگی می کنند. آب آن از رود خانه گازر و محصولاتش برنج، توتون، سیگار و ابریشم می باشد. اهالی بکشاورزی گذران می کنند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راحله
تصویر راحله
ستور بارکش
فرهنگ لغت هوشیار
رئیس محله، در بازیهای کودکان مبدا یا محلی است که بازی از آن جا شروع و به همان جا ختم میشود که بدان هوا نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحله
تصویر راحله
((حِ لِ))
مرکب، چهارپای بارکش
فرهنگ فارسی معین
روستایی در شرق کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
محله ی بالا
فرهنگ گویش مازندرانی