جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زامله

زامله

زامله
شتر یا غیر او از ستوران که بار بر او نهند. تقول: رکب الراحله و حمل علی الزامله. (اقرب الموارد). شتر که رخت و توشه دان بر آن نهند. (منتهی الارب). و رجوع به جمهره الادب ج 3 ص 17 شود
لغت نامه دهخدا

زائله

زائله
مونث زائل ناپدید یاوه، جنبنده جاندار مونث زایل، ذی روح جنبنده جمع زوائل (زوایل)
فرهنگ لغت هوشیار

عامله

عامله
مؤنثِ واژۀ عامل، آنکه یا آنچه باعث به وجود آمدن چیزی یا حالتی می شود، عمل کننده، اجرا کننده، بامهارت، متخصص
عامله
فرهنگ فارسی عمید

کامله

کامله
کامل، تمام، مقابلِ ناقص، جمعِ کَمَلَه، بی عیب و نقص، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن «متفاعلن متفاعلن متفاعلن»
کامله
فرهنگ فارسی عمید