جدول جو
جدول جو

معنی زراسگ - جستجوی لغت در جدول جو

زراسگ
(زَ سَ)
زراسنگ. یک نوع گرد طلامانندی که بر روی نوشتجات می پاشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زراسپ
تصویر زراسپ
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زراسنگ
تصویر زراسنگ
گردی به رنگ طلایی که در نقاشی به کار می رود، اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
(زَ اَ)
از کوههای سرحدی ماد و در مشرق کوههای قفقاز:... این حدود ارمنستان در مغرب بود و در شمال مملکت مزبور تا کوههای بزرگ قفقاز بسط می یافت. این کوهها بطرف مشرق بطول حدود مستحکم ماد امتداد یافته بکوه زراسپ میرسد... (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2596)
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ)
از سرداران و نجیب زادگان دوران نوشیروان. (از فرهنگ ولف ص 467)
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ)
نام پسرطوس بن نوذر است و او داماد کیکاوس بود. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام پسر طوس. (ناظم الاطباء). نام پسر طوس بن نوذرشاه که خواهر ریو نیز به حبالۀ او بوده و به دست فرود ابن سیاوش کشته گشت. (شرفنامۀ منیری) (از جهانگیری). نام پسر طوس نوذر که بر دست فرود کشته شد. (فرهنگ رشیدی). پسر طوس. (فهرست ولف ص 467) :
هر آن کس که بود او ز تخم زراسب
بیامد به ایوان آذرگشسب.
فردوسی.
رجوع به یشتها ج 1 ص 265، ج 2 ص 198 و زرسپ ومادۀ بعد شود
نام مبارزی از ایران بود. (برهان). نام مبارزی ایرانی که به رزم افراسیاب به خیل کیخسرو بود. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا