جدول جو
جدول جو

معنی زخریه - جستجوی لغت در جدول جو

زخریه
(زُ یَ)
گیاهی کمال یافته و بحد کمال رسیده. (از تاج العروس) (از صاغانی) (از البستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخریه
تصویر سخریه
ریشخند، استهزا
فرهنگ فارسی عمید
(صَ ری یَ)
سنگستان. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ / تِ مَ)
آراستن سخن. (از منتهی الارب) (از متن اللغه). آراستن دروغ. (غیاث اللغات). آراستن سخن را و بربستن. (آنندراج). آراستن دروغ. تلبیس کردن. (کشف اللغات). زخرفه و زخراف در اصل تزیین چیزی است با طلا و آنرا بر پیراستن سخن به دروغ اطلاق کرده اند. (از البستان) ، کامل ساختن و آراستن خانه. (از متن اللغه) ، کامل کردن و تمام نمودن هر چیز. زخراف نیز بهمین معنی آمده است. (از البستان). کامل کردن چیزی. (از محیط المحیط). رجوع به زخراف شود، آراستن. (دهار). نیکو ساختن. تزیین. و اصل در این کلمه آراستن و زینت دادن چیزی است بوسیلۀ زخرف که بمعنی زر است و یا زخرف خود در اصل کمال حسن و خوبی چیزی است و سپس آنرا بر زر اطلاق کرده اند. (از محیط المحیط). آراستن هر چه باشد. (کشف اللغات). نگارین کردن چیزی را بزر و مانند آن. (آنندراج) (منتهی الارب). آراستن. طلا کاری. تزیین چیزی با زر. (از محیط المحیط). تزیین که بظاهر آراسته باشد. (از غیاث اللغات) (از متن اللغه). زخرفه و زخراف، نیکو ساختن و زینت دادن چیزی است. (از البستان) ، تصویر. ساختن نقش و نگارروی سفال و سنگ و یا روی لوح و تابلو، رجوع به زخرف (... نقش و نگار) و حاشیۀ آن شود، بنظم درآوردن سخن. منظوم ساختن کلام. (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
آب دهن گوسپند و شتر. (منتهی الارب) (از ترجمه قاموس). همان زخرط است. (از اقرب الموارد). و رجوع به زخرط شود، آب بینی گوسپند و شتر. (منتهی الارب) (ترجمه قاموس). رجوع به زخرط شود
گیاهیست. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (ترجمه قاموس). لغتی است در زخرط بهمین معنی. (از اقرب الموارد). رجوع به زخرط شود
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
در تداول مصریان: جیزه، نام شهری در مصر به جنوب قاهره کنار نیل و نزدیک اهرام بزرگ و خرابه های ممفیس، دارای 16500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(سُ ری یَ)
فسوس (اسم است مصدر را). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ ری یَ / زَ کَ ری یَ)
بز مادۀ سخت سرخ. (منتهی الارب). مؤنث زکری. یقال: عنز زکریه، بز مادۀ سخت سرخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهریه
تصویر زهریه
گلدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخریه
تصویر سخریه
ریشخند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخریه
تصویر صخریه
سنگستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
آراستن زیور دادن، آراستن سخن با دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخریه
تصویر سخریه
((سُ یِّ))
ریشخند، استهزاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
زهارفا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
Embellishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
embellissement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
украшение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
süsleme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
অলংকরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
تزئین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
การตกแต่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
mapambo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
装飾
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
장식
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
Verschönerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
קישוט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
hiasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
अलंकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
adorno
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
abbellimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
embelezamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
装饰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
ozdoba
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
прикраса
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
versiering
دیکشنری فارسی به هلندی