جدول جو
جدول جو

معنی زخیره

زخیره(زَ رَ)
در تداول مصریان: جیزه، نام شهری در مصر به جنوب قاهره کنار نیل و نزدیک اهرام بزرگ و خرابه های ممفیس، دارای 16500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با زخیره

ذخیره

ذخیره
هر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند، آنچه آماده سازند برای وقت حاجت، پس انداز، اندوخته، ستنج
ذخیره
فرهنگ فارسی عمید

شخیره

شخیره
زاجِ سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، بَلخَچ، خُشار، قَلیا، لَخج، اَشخار، شَخار
شخیره
فرهنگ فارسی عمید

ذخیره

ذخیره
پس انداز، اندوخته، جمع ذخایر، آن که می تواند در صورت غیبت یا کناره گیری عضوی از یک گروه جانشین او شود، آن که به خاطر به وجود آمدن نیاز جنگی به خدمت در ارتش فراخوانده شود، معلومات، افکار، کنایه از پول
ذخیره
فرهنگ فارسی معین