- زحیر
- ناله، برنیش هنگ کناک (اسهال خونی) خونروش دل پیچه صدا یا نفسی که بسبب آزردگی یا خستگی به صورت ناله از سینه بر آید ناله، اسهال پیچش دل پیچ ذوسنطاریا دیسانتری
معنی زحیر - جستجوی لغت در جدول جو
- زحیر
- صدا یا نفسی که از خستگی و آزردگی به صورت ناله از سینه بیرون می آید، ناله و زاری
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، رانش، شکم روش، شکم روه، تردّد، هیضه، بیرون روه
اسهال خونی، نوعی اسهال که با التهاب و زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است، دیسانتری، ذوسنطاریا
- زحیر ((زَ))
- ناله، زاری، پیچش شکم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیچاک دل پیچه، خونروش
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام یکی از شعرای عرب در دوران جاهلیت، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از یاران حسین (ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند لهراسپ پادشاه کیانی و برادر گشتاسپ و از مبلغان بزرگ آیین زرتشتی
زیارت کننده دیدار کننده جمع زوار زایرین
ترایمان خونی
پتیاره (بلا)، نام کوهی است اشویی، گل سیاه گل بد بو از بر از حفظ
کولمه از ماهیان نامرد، کوته بالا، خوبروی کودک، نی زدن
دم بر آوردن، بازدم
برزک، تخم کتان
بسیار آبی دریا، کشاب (مد)
توفندگر، سرور مهتر
مرد تیز هوش و سبک روی
شیر، غرش شیر
سرگشته شدن
بیمار شکم، بزرگ شکم اسپ
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
گوشه ای در دستگاه های نوا، ماهور و راست پنجگاه، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی، حیران کننده، حیرت انگیز، شگفت آور
خارج شدن هوا از ریه، دم برآوردن، خارج کردن نفس، بازدم
اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، ورس، سپرک، اسفرک
حیرت انگیز
شتر کشته، واپسین شب ماه
((زَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است دارای ساقه کوتاه و گل های زردرنگ و برگ های زرد مایل به سفید که در رنگ کردن پارچه و لباس استعمال می شود
غرش شیر
بزرک، تخم کتان
زفتی زفت (بخیل)
یعنی پائین، تحت، فرود
بستان، پسته، سرگشتگی