معنی زحلیل - جستجوی لغت در جدول جو
زحلیل
شتابنده، جای تنگ، دور شونده
شتابنده، جای تنگ، دور شونده
تصویر زحلیل
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر تحلیل
تحلیل
حل کردن، گشودن، حل کردن غذا در معده، حلال کردن، روا شمردن
حل کردن، گشودن، حل کردن غذا در معده، حلال کردن، روا شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر احلیل
احلیل
آلت تناسلی مرد، مخرج ادرار در آلت تناسلی مرد
آلت تناسلی مرد، مخرج ادرار در آلت تناسلی مرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویر احلیل
احلیل
سوراخ پستان، سوراخ نره
سوراخ پستان، سوراخ نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر زحلول
زحلول
جای تنگ جای لغزنده، چست در نیاز
جای تنگ جای لغزنده، چست در نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تحلیل
تحلیل
هضم کردن، خرج شدن
هضم کردن، خرج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر زلیل
زلیل
آب صاف و گوارا
آب صاف و گوارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حلیل
حلیل
شوی، زوج، شوهر
شوی، زوج، شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر احلیل
احلیل
آلت تناسلی مرد
آلت تناسلی مرد
فرهنگ فارسی معین
تصویر تحلیل
تحلیل
((تَ))
حل کردن، تجزیه کردن، روا شمردن، حلال کردن
حل کردن، تجزیه کردن، روا شمردن، حلال کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر حلیل
حلیل
((حَ))
حلال، روا، شوهر، زوج
حلال، روا، شوهر، زوج
فرهنگ فارسی معین
تصویر تحلیل
تحلیل
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاوی
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تحلیل
منحل شدن، انحلال، تجزیه، نقض
مُنحَل شُدَن، اِنحِلال، تَجزِیَه، نَقض
دیکشنری اردو به فارسی