- زحلوقه
- سرسره دمزک سرسره، آلاکلنگ
معنی زحلوقه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرسره دمزک
گلیم کوچک زیلوی کوچک
محلوله در فارسی مونث محلول آبیده مونث محلول جمع محلولات
مخلوقه در فارسی مونث مخلوق بنگرید به مخلوق مونث مخلوق جمع مخلوقات
زیلوی کوچک
جای تنگ جای لغزنده، چست در نیاز
ناکس فرومایه مرد
غلطانیدن و دور کردن
فربه
آرد با خوراکی است از آب و آرد اندک
مسکه خرما سرشیر وخرما
برابر با حوقله است نای شیشه
خوشررفتاری نرمی، تابانی
دراز گشتن کویک
موی سترده موی سترده
چنبر، چنبره
باد سخت
به گونه رمن بان نگاران نگارگربان (بان سقف)
هر چیز مدور بشکل دایره
رازیانه رومی کمکلن (لوز المعده)
تاک پیچه از گیاهان جمع حلق گلوها حنجره ها خشکنایها
حلق ها، گلو ها، نای ها، جمع واژۀ حلق
هر چیز گرد و دایره شکل مثلاً حلقه های زنجیر، نوعی انگشتر ساده که به ویژه به نشانۀ نامزدی یا متاهل بودن به دست می کنند، واحد شمارش برخی چیزهای گرد مثلاً یک حلقه لاستیک، دو حلقه چاه، یک حلقه فیلم،
کنایه از گروهی که دور هم جمع می شوند، انجمن، محفل، وسیله ای لولادار و چکش مانند بر روی قسمت خروجی برخی درها که برای ایجاد صدا به در کوبیده می شود، کوبه، نوعی گوشوارۀ ساده که کنیزان و غلامان به گوش می کردند، کنایه از زنجیر
کنایه از گروهی که دور هم جمع می شوند، انجمن، محفل، وسیله ای لولادار و چکش مانند بر روی قسمت خروجی برخی درها که برای ایجاد صدا به در کوبیده می شود، کوبه، نوعی گوشوارۀ ساده که کنیزان و غلامان به گوش می کردند، کنایه از زنجیر
پاس تسو 24، 1 شبانروز (ساعت) کره