جدول جو
جدول جو

معنی زحلوقه - جستجوی لغت در جدول جو

زحلوقه
سرسره دمزک سرسره، آلاکلنگ
تصویری از زحلوقه
تصویر زحلوقه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زحلوکه
تصویر زحلوکه
سرسره دمزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیلوچه
تصویر زیلوچه
گلیم کوچک زیلوی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محلوله
تصویر محلوله
محلوله در فارسی مونث محلول آبیده مونث محلول جمع محلولات
فرهنگ لغت هوشیار
مخلوقه در فارسی مونث مخلوق بنگرید به مخلوق مونث مخلوق جمع مخلوقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیلوچه
تصویر زیلوچه
زیلوی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زحلول
تصویر زحلول
جای تنگ جای لغزنده، چست در نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحلوط
تصویر زحلوط
ناکس فرومایه مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحلفه
تصویر زحلفه
غلطانیدن و دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهلوق
تصویر زهلوق
فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حروقه
تصویر حروقه
آرد با خوراکی است از آب و آرد اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوقه
تصویر الوقه
مسکه خرما سرشیر وخرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حولقه
تصویر حولقه
برابر با حوقله است نای شیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوقه
تصویر خلوقه
خوشررفتاری نرمی، تابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحوقه
تصویر سحوقه
دراز گشتن کویک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محلوق
تصویر محلوق
موی سترده موی سترده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محلوق
تصویر محلوق
((مَ))
موی سترده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
چنبر، چنبره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زحلق
تصویر زحلق
باد سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوقه
تصویر زوقه
به گونه رمن بان نگاران نگارگربان (بان سقف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
هر چیز مدور بشکل دایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوه
تصویر حلوه
رازیانه رومی کمکلن (لوز المعده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوق
تصویر حلوق
تاک پیچه از گیاهان جمع حلق گلوها حنجره ها خشکنایها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوق
تصویر حلوق
حلق ها، گلو ها، نای ها، جمع واژۀ حلق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
هر چیز گرد و دایره شکل مثلاً حلقه های زنجیر، نوعی انگشتر ساده که به ویژه به نشانۀ نامزدی یا متاهل بودن به دست می کنند، واحد شمارش برخی چیزهای گرد مثلاً یک حلقه لاستیک، دو حلقه چاه، یک حلقه فیلم،
کنایه از گروهی که دور هم جمع می شوند، انجمن، محفل، وسیله ای لولادار و چکش مانند بر روی قسمت خروجی برخی درها که برای ایجاد صدا به در کوبیده می شود، کوبه، نوعی گوشوارۀ ساده که کنیزان و غلامان به گوش می کردند، کنایه از زنجیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوقه
تصویر لوقه
پاس تسو 24، 1 شبانروز (ساعت) کره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
((حَ قِ))
هرچیز مدور و دایره شکل که میانش خالی باشد، دایره، انجمن، مجلس، گروه، زره
فرهنگ فارسی معین