دور کردن کسی یاچیزی را از جای آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). دور کردن کسی را از جای وی. (آنندراج). دور کردن. (تاج المصادر) (مصادر زوزنی) ، راندن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زود کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). کشیدن چیزی بشتاب. (از مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد)
دور کردن کسی یاچیزی را از جای آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). دور کردن کسی را از جای وی. (آنندراج). دور کردن. (تاج المصادر) (مصادر زوزنی) ، راندن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زود کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). کشیدن چیزی بشتاب. (از مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد)
انبوهی کردن، انبوهی ازدحام، آزردگی، بیماری تن و جان، زخم جراحت، درد سر تصدیع، آزار محنت رنج، هنگامه گیر و دار جمع زحمات. یا بهزار زحمت با مشقت و رنج بسیار. یا اسباب زحمت شدن، زحمت دادن، یا زحمت را کم کردن رفتن و بیشتر موجب مزاحمت نشدن، یا قبول زحمت کنید (فرمایید) (تعارفی است) زحمت بکشید لطفا: (قبول زحمت فرمایید این نامه را به نشانی این گیرنده برسانید)
انبوهی کردن، انبوهی ازدحام، آزردگی، بیماری تن و جان، زخم جراحت، درد سر تصدیع، آزار محنت رنج، هنگامه گیر و دار جمع زحمات. یا بهزار زحمت با مشقت و رنج بسیار. یا اسباب زحمت شدن، زحمت دادن، یا زحمت را کم کردن رفتن و بیشتر موجب مزاحمت نشدن، یا قبول زحمت کنید (فرمایید) (تعارفی است) زحمت بکشید لطفا: (قبول زحمت فرمایید این نامه را به نشانی این گیرنده برسانید)
بهر جزاندن، نابدوری دور گشتن از نابی، غیژیدن کودک، غیژیدن تیر (غیژیدن لغزیدن و خزیدن کودکان) دور شدن از اصل، فرو افتادن تیر از نشانه، دوری، هر تغییری که در اصول افاعیل عروضی داده شود
بهر جزاندن، نابدوری دور گشتن از نابی، غیژیدن کودک، غیژیدن تیر (غیژیدن لغزیدن و خزیدن کودکان) دور شدن از اصل، فرو افتادن تیر از نشانه، دوری، هر تغییری که در اصول افاعیل عروضی داده شود
ناله، برنیش هنگ کناک (اسهال خونی) خونروش دل پیچه صدا یا نفسی که بسبب آزردگی یا خستگی به صورت ناله از سینه بر آید ناله، اسهال پیچش دل پیچ ذوسنطاریا دیسانتری
ناله، برنیش هنگ کناک (اسهال خونی) خونروش دل پیچه صدا یا نفسی که بسبب آزردگی یا خستگی به صورت ناله از سینه بر آید ناله، اسهال پیچش دل پیچ ذوسنطاریا دیسانتری