جدول جو
جدول جو

معنی زجلات - جستجوی لغت در جدول جو

زجلات(زَ جَ)
جمع واژۀ زجله. (از محیطالمحیط) (از البستان). رجوع به زجله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سجلات
تصویر سجلات
سجل ها، شناسنامه ها، احکام محکم، عهدنامه ها، جمع واژۀ سجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زلات
تصویر زلات
زلت ها، خطاها، لغزش ها، گناه ها، جمع واژۀ زلت
فرهنگ فارسی عمید
(سِ جِلْ لا)
جمع واژۀ سجل. (اقرب الموارد). رجوع به سجل شود
نوعی از خط عربی. (فهرست ابن الندیم ص 11 و 13)
لغت نامه دهخدا
(سِ جِ)
یاسمن، و در قاموس سجلاط (به طای حطی) آورده و ظاهراً معرب کرده اند یا به تای قرشت غلط خوانده اند. (رشیدی). یاسمین را یاسمن و یاسم و یاس نیز گویند و آن گلی است سپید و خوشبو. (آنندراج). رجوع به سجلاط شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
شتر مادۀ تیزرو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
اشیاء. جمع واژۀ زبله بمعنی شی ٔ گویند: اخذوا زبلاتهم، یعنی گرفتند چیزهای خود را. (البستان)
لغت نامه دهخدا
(مَ جَلْ لا)
جمع واژۀ مجله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجله شود
لغت نامه دهخدا
(وَ جِ)
جمع واژۀ وجل. (از اقرب الموارد). رجوع به وجل شود
لغت نامه دهخدا
(زَلْ لا)
جمع واژۀ زله. (ناظم الاطباء). بمعنی لغزش ها مراد ازآن خطاها. (غیاث اللغات) (آنندراج) : زلات او به نظر عفو و اغماض ملاحظه می افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341). رسولان به شفاعت تجاوز از زلات اخلاطیان چند نوبت بفرستادند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سجلات
تصویر سجلات
جمع سجل، تزده ها زینهار نامه ها چک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجلات
تصویر عجلات
جمع عجله، بنگرید به عجله
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجله، مجموعه ای از مقالات متنوع و گوناگون که هر هفته یا ماهی یکبار چاپ می شود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زله، پالغزها میهمانی ها جمع زلت. لغزشها خطایا، ولیمه ها مهمانیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلات
تصویر زلات
((زَ لّ))
جمع زلت، لغزش ها، خطاها، ولیمه ها، مهمانی ها
فرهنگ فارسی معین
مجله ها، هفتگی نامه
متضاد: روزنامه، ماه نامه، فصل نامه، سال نامه، نشریات ادواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد