- زجل
- آواز خواندن، نشاط کردن
معنی زجل - جستجوی لغت در جدول جو
- زجل
- آواز، بانگ، صوت، نغمه، آهنگ، بانگ آهنگین انسان همراه با کلام
- زجل ((زَ جَ))
- آواز خواندن، آواز، طرب، نشاط، نوعی شعر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آواز مردم
نیزه نیزه خرد
بجول
ستم کردن ستم
پس آینده، درآینده، دیررس
کیوان
با مهلت، دیرنده، تاخیر کننده باد گلو، آروغ
مقابل زن، وقتی که بالغ شده محتلم گردد یا از وقتی که متولد می شود اطلاق رجل بر آن گردد، به معنای مرد می باشد
پیر سفید موی، شخصی که موهای سر و ابرو و مژگانش سفید باشد، حیوانی که دارای پشم و و موی سفید و چشمهای قرمز باشد (مانند خرگوش راسو)، یا زال بد افعال (بد فعال) دنیا عالم. یا زال سر سفید سیه دل دنیا، شخص بی مهر و شفقت. یا زال سفید رو دنیا جهان. یا زال عقیم دنیا جهان. یا زال گوز (گوژ) پشت آسمان فلک. یا زال مستحاضه دنیا جهان. یا زال مو سیه (سیاه) دنیا جهان، چنگ (ساز معروف)
سرگین
مرد بلند آواز
نام یکی از سیارگان است و از دوری و بلندی نسبت بزمین دارد زحل نام گرفته است
زن نوزاییده (تا چهل روز)
گردونه دراز
پرستوی دریایی از پرندگان سخن پنهان پچ پچ
قید استثناست از جز بجز مگر:) ملک فرمود تا شاپور حالی زجز خسرو سرارا کرد خالی (نظامی. خسرو و شیرین)
منع، از کاری باز کردن، نهی، دلالت بر انتهار، از کاری باز داشتن، نهی کردن کسی
کبوتر باز
ترسو ترسو کمدل
پارسی تازی گشته دغل نبهرگی، ترفند کاری
بلغزیدن و سهو افتادن، سبک سرین گردیدن
لیز لغزان
شگفت شگفت انگیر، زیرک چالاک، دلاور خورویخاز (تمایل آفتاب از میانه آسمان) و یخازیدن خور
نشاط کردن، شادمان شدن، برجستن
ران کجی کج بودن و دور بودن ران ها از هم
سپید شدن تابان شدن
کلان شکمی، کلان تهیگاهی
عظیم، بزرگ، فراوان
کبک نر
شرم، حیا، شرمندگی
فرومایه دروغ گفتن، سوختن، گادن