جدول جو
جدول جو

معنی زبینی - جستجوی لغت در جدول جو

زبینی
(زَ نی ی)
نسبت است به زبینه بن مالک یا زبینه بن جندع که نخستین جد کلاب بن امیه و برادرش ابی ّبن امیه و دومین جد اوس بن مالک است. رجوع به انساب سمعانی، و زبینه شود
لغت نامه دهخدا
زبینی
(زَ)
کلاب بن امیه بن حرثان بن اسکربن عبدالله بن زهره بن زبینه بن جندع. وی را نسبت به جد او دهند و زبینی نامند. (از انساب سمعانی). رجوع به زبینه (... جندع) و زبینی شود
لغت نامه دهخدا
زبینی
(زَ)
اوس بن مالک بن زبینه بن مالک. ازاشراف بود و همو وام ابن عرس را بپرداخت. (ازانساب سمعانی). رجوع به زبینه (...بن مالک) و زبینی شود
لغت نامه دهخدا
زبینی
(زَ نی ی)
ابی ّبن امیه بن حرثان، برادر کلاب بن امیۀ زبینی است. (از انساب سمعانی). رجوع به زبینه (... بن جندع) و زبینی (... کلاب بن امیه) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبونی
تصویر زبونی
خواری، پستی، سستی و ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
مربوط به زمین، ساکن کرۀ زمین، مقابل درختی، آنچه رو یا زیر زمین کشت می شود مثلاً سیب زمینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان، برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبونی
تصویر زبونی
بیچارگی عجز، مغلوبیت، خواری حقارت، زیر دستی فرو دستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
فرهنگ لغت هوشیار
سرکش متمرد، سخت شدید، سرهنگ سلطان، هریک از فرشتگان شکنجه جمع زبانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
منسوب به زمین ارضی مقابل آسمان سماوی، مخلوقات کره ارضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
وکیل دوزخ، موکل آتش، جمع زبانیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
((زَ))
شفاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبونی
تصویر زبونی
بیچارگی، عجز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
Earthy, Terrestrial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
Obscene, Verbal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obscène, verbal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
terrestre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
terreno, terrestre
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
terrenal, terrestre
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
osceno, verbale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
terrestre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойный , словесный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
下流的 , 口头的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
土质的 , 陆地的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceniczny, werbalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
ziemski, lądowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойний , усний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
земний , наземний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
irdisch, terrestrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obszön, verbal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
земной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زمینی
تصویر زمینی
aards, terrestrisch
دیکشنری فارسی به هلندی