جدول جو
جدول جو

معنی زبیدیه - جستجوی لغت در جدول جو

زبیدیه
(زُ بَ دی یَ)
دهی است به جبال. (منتهی الارب). قریه ای است در جبال منسوب به زبیده، مادر محمد امین خلیفۀ عباسی. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبانیه
تصویر زبانیه
مالک دوزخ، دوزخبان
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای در کردستان عراق که برای شیطان مقامی بالا قائلند و عقاید خود را پنهان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
جسم جامد و غیرحاجب ماورا به شکل عدس که در قسمت خلفی حدقۀ چشم قرار دارد، عدسی چشم
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای از شیعه که معتقد به امامت زید فرزند امام زین العابدین هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاییده
تصویر زاییده
پیدا شده، به دنیا آمده، مولود، فرزند، زاده
فرهنگ فارسی عمید
(زُ بَ دَ)
نام زن هارون الرشید که دختر جعفر بن منصور است. (منتهی الارب). زن هارون الرشید عباسی بوده است. (فرهنگ نظام) (از اقرب الموارد). و زرکلی آرد: زبیده دختر جعفر بن منصور مکنی به ام جعفر همسر هارون الرشید و دخترعم او است. وی از زنان فاضل و مشهور است از خاندان هاشمی عباسی. نام زبیده، امه العزیز است اما بیشتر او را با همین لقب ’زبیده’ میشناسند. گویند، منصور (جد زبیده) با او در کودکیش بازی میکرد و او را میرقصانید و میگفت: ’یا زبیده، انت زبیده’ و از این روی بنام زبیده شهرت یافت. در مکه چشمۀ آبیست به نام زبیده، این آب را زبیده از دورترین نقطۀ وادی نعمان واقع در شرق مکه بدان چشمه آورده است و برای این منظور چند قنات در راه مکه بوجود آورده است و لذا این چشمه را بنام او ’عین زبیده’ خوانند. بسال 165 هجری قمری هارون، زبیده را بهمسری گرفت و چون وفات یافت و فرزندش محمد امین نیز بقتل رسید، زبیده از طرف یاران مأمون در فشار قرار گرفت و نامه ای متضمن شکایت و حکایت حال به مأمون نگاشت. مأمون را بر او مهر بجنبید و در دارالخلافه برای او کوشکی بساخت و غلامان و کنیزان فراوان در خدمت او بگماشت. زبیده را ثروتی سرشار بود، حریری در یکی از مقامات خود آرد: ’و لو حبتک شیرین بجمالها و زبیده بمالها’. ابن تغری بردی گوید: زبیده دیندارترین و اصیل ترین و زیباترین و عفیف ترین و نام دارترین زنان عصر خود است. ابن جبیر در ضمن سخنان خود درباره راه حج گوید: این همه ساختمانها، برکه ها، چاهها و منازلی که از بغداد تا مکه همه جا بچشم میخورد از آثار زبیده بنت جعفر است، او در همه دوران زندگی خود در پی این گونه خدمات بوده و بویژه در راه مکه خانه ها و آثار سودمند از خود بر جای گذارده که پس از وفات او تاکنون نیز همه زائران خانه خدا از آنها برخوردارند و اگر این اقدامات در این راه نمیشد و این آثار بوجود نمی آمد این راه متروک میگردید. زبیده بتاریخ 126 هجری قمری / 831 میلادی به بغداد درگذشت. (از اعلام زرکلی چ 2). و در الدر المنثور آمده: داستان به حج رفتن زبیده مشهور است و درباره مخارج فراوانی که برای ایجاد بناها و آثار خیریه صرف می کرد داستانها گویند که پاره ای از آنها را جز بر گزاف حمل نتوان کرد، از آن جمله این که گویند: زبیده آب دجله را به عرفات و از آنجا به مکه آورد و در دسترس مردم مکه قرار داد. این سخن گزافی بزرگ است، زیرا آبی که زبیده به مکه برد از دجله نیست. (از کتاب الدر المنثور فی طبقات رباب الخدور تألیف زینب بنت علی سوری ص 216). و مینورسکی آرد: روایتی که در کتاب نزهه القلوب آمده و بنای تبریز را به سال 175 هجری قمری / 791 میلادی بزبیده زن خلیفه هارون الرشید نسبت داده شاید از اینجا ناشی شده است که پس از مصادرۀ املاک امویان، ’ورثان’ از اعمال آذربایجان در کنار رود ارس، به زبیده رسید. (از تاریخ تبریز ترجمه عبدالعلی کارنگ ص 7) :
از سخا وصف زبیده خوانده ام
وز کفایت رای زبا دیده ام.
خاقانی.
وآن زبیده ست کز سعادت و بخت
بهر کعبه سر و زر افشاند.
خاقانی.
نه انجیر شد نام هر میوه ای
نه مثل زبیده ست هر بیوه ای.
نظامی.
رجوع به هارون شود
لغت نامه دهخدا
(بُ زَ غی یَ)
یکی از فرق هشتگانه غلات که اصحاب بزیغبن یونس بودند. (از کتاب بیان الادیان ص 36). از فرق غلاه و از فروع خطابیه، اصحاب بزیغبن موسی الحائک که بزیغ را رسول ابوالخطاب محمد می پنداشتندو امام جعفر صادق را خدا می دانستند و میگفتند که آن حضرت در اختیار صورت فعلی بمردم تشبه کرده و معتقد بودند که در میان ایشان مردمانی وجود دارند که از جبرائیل و میکائیل و حضرت رسول افضلند و میگفتند که هیچکس از ایشان نمی میرد. (از کتاب خاندان نوبختی عباس اقبال ص 251). و رجوع به مقالات اشعری و ملل و نحل شهرستانی و خطط ابن حزم و رجال ابوعلی، و بزیعیه شود، ژولیده ساختن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ژولیده و ترکیبات مصدری آن شود
لغت نامه دهخدا
(زُ دی یَ)
مؤنث زبدی، ظرف چینی کرمی رنگ، یک نوع ظرف چینی از نوع چینی کرمی، فنجان، کاسۀ چینی که با آن پیمانه گیری شود. نوعی پیمانۀ چینی، نوعی از کاسۀ گلین، نوعی ظرف گلی. (از دزی ج 1 ص 578)
لغت نامه دهخدا
(زِ یَ)
نوعی بشقاب سفالین است. ج، زبادی. (تاج العروس). بشقاب. (از دزی ج 1 ص 5)
لغت نامه دهخدا
(زَبی بی یَ)
مؤنث زبیبی. نسبت است به زبیب انگور. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زَ دی یَ)
دهی است به بغداد. (منتهی الارب) (آنندراج). قریه ای از سواد بغداد از اعمال بادوریا. ابوبکر محمد بن یحیی بن محمد الشوکی بدان منسوب است. (از معجم البلدان) ، آبی است مر بنی نمر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
زبده بنت الحارث، خواهر بشر حافی را زبیده نیز گویند. رجوع به آثار البلاد و اخبار العباد قزوینی چ بیروت ص 321 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ دی یَ)
زیدیه. فرقه ای از شیعه که به زید بن علی بن الحسین (ع) ملقب به زین العابدین منسوبند و آنان سه طایفه اند: جاروریه، سلیمانیه و بتیریه. (از اقرب الموارد). اسم عمومی جمیع فرقی که بعد از حضرت امام علی بن حسین زین العابدین (ع) بجای امام محمد باقر (ع) پسر دیگر آن حضرت یعنی زید بن علی را امام می دانستند و چون زید بن علی شاگرد واصل بن عطاء معتزلی بود، زیدیه در اصول پیرو اهل اعتزال شده اند. (از خاندان نوبختی اقبال ص 256). اصحاب زید بن علی اند که بروزگار بنی امیه ظهور کرد... و بنای مذهب ایشان آن است که پس از علی و حسن و حسین سلام الله علیهم هر علوی که معصوم باشد شاید که امامت طلب کند و باید که از فرزندان علی باشد و پارسا و معصوم. و ایشان پنج فرقه اند: مغیریه، جارودیه، ذکریه، خشبیه و خلفیه. (از بیان الادیان، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
گروهی از شیعه اند که منسوب به زید بن علی بن الحسین علیهم السلام میباشند و آنان سه فرقه هستند:
اول جارودیه، اصحاب ابی الجارود که حضرت امام محمد باقر علیه السلام نام اورا سرحوب نهاده بود یعنی شیطان علیه اللعنه و الخذلان، و میفرمود که مکان او در دریاست. این فرقه به نص فرمایش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم امامت را بعداز پیمبر، مخصوص امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و سیدی شباب اهل الجنه امام حسن و امام حسین علیهم السلام میدانند. و یاران پیمبر را چون اقتدا به امیر مؤمنان نکردند کافر میشناسند و پس از حسنین، امامت را بر طریق شوری، بین اولاد آن دو وجود مقدس واجب میشمارند، بدین طریق که هر یک از فرزندان آن دو بزرگوار داناتر و پهلوانتر بود و با شمشیر و قهر و غلبه بر دیگران خروج کرد و غلبه یافت امامت او راست. و در امام منتظراختلاف کرده اند که آیا او محمد بن عبدالله بن الحسین بن علی است که زنده است و کشته نشده، یا محمد بن القاسم بن علی بن الحسین، یا یحیی بن عمر صاحب کوفه میباشد (از احفاد امام زین العابدین علیه السلام).
فرقۀ دوم سلیمانیه، یاران سلیمان بن جریرکه گفته اند امامت باید در بین خلق بطریق شوری صورت گیرد و عقد امامت بدو مرد از خیار مسلمانان باید منعقد شود. و امامت مفضول بر فاضل صحیح و درست باشد. و ابوبکر و عمر هر دو امام بوده اند. و هرچند امت در بیعت با آن دو با وجود امیر مؤمنان خطایی را مرتکب شده اند، اما نظر به آنکه این خطا به فسق منجر نشده، خطای آنان قابل عفو و چشم پوشی است و عثمان و طلحه و زبیر و عایشه را تکفیر کرده اند.
فرقۀ سوم بتیریه، یاران بتیر ثومی میباشند. با سلیمانیه در عقیده موافقت دارند، جز آنکه درباره عثمان متوقف شده اند. این بود سه فرقۀ زیدیه و بیشتر آنان در زمان ما مقلد میباشند و در اصول عقاید به مذهب اعتزال و در فروع به مذهب حنفیه مراجعه کنند، جز در اندکی از مسائل. کذا فی شرح المواقف. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
... پس از کشته شدن زید بن علی پسرش یحیی بن زید به امامت برخاست و به خراسان رفت و جمعی بر او بگرویدند ولی عاقبت کشته شد. زیدیه بر چند فرقه منقسم بوده اند مانند جارودیه و خشبیه... و در بعضی عقاید میان آنان اختلاف بوده است. از امامهای زیدیه دو تن قابل ذکرند یکی حسن بن زید معروف به داعی کبیر که دولت علویان طبرستان را تأسیس کرد (در حدود 250 هجری قمری) و دیگری قاسم رسّی متوفی به سال 246 هجری قمری که خود و جانشینانش اصول عقاید یگانه مذهب زیدی موجود را تدوین کردند و آن در اصول مذهب معتزلی است، بعلاوه سخت با تصوف ناسازگار می باشد... اما در عبادات زیدیان در بعضی از مسائل که مایۀ تمایز شیعه و سنی است روش شیعه را دارند مانند ’حی علی خیرالعمل’ گفتن در اذان، پنج بار تکبیر گفتن در نماز میت، نخوردن ذبیحۀ نامسلمان و غیره. زناشویی با غیرزیدی و زواج متعه را جایز نمیدانند. شرایط اصلی امام در مذهب زیدیه عبارت است از اینکه از اهل بیت پیغمبر باشد (خواه از نسل امام حسن خواه از نسل امام حسین) و لهذا امامت ارثی نیست. امام بشخصه باید قادر به جنگ یا دفاع باشد و به همین جهت کودک یا مهدی غایبی را به امامت قبول ندارند. امام باید عالم در علم دین باشد... در نتیجۀ این شرایط نزد زیدیه، کوشش شخصی عامل قطعی برای رسیدن به مقام امامت بوده است و سلسلۀ پیوسته از امامان پیدا نشده و حتی زیدیه گاه بی امام بوده اند و گاه وجود بیش از یک امام را در یک وقت پذیرفته اند... زیدیه در دو ناحیه به قدرت سیاسی رسیدند یکی در سواحل دریای خزر از زمان داعی کبیر تا حدود 520 هجری قمری که در آنجا قریب 20 امام و داعی پیداشدند که گاه میان آنان دوره های فترت حاصل می شد، و گاه همزمان با یکدیگر بودند و کارشان به کشمکش می انجامید. پس از آن زیدیۀ طبرستان و گیلان در فرقۀ نقطویه مستحیل شدند. دوم در یمن که یحیی بن حسین متوفی به سال 298 هجری قمری نوادۀ قاسم رسّی پیشوای گروهی اندک ولی بسیار مؤمن و فداکار زیدیه در مدینه با جمعی از پیروان خود بعنوان جهاد به جانب جنوب جزیره العرب براه افتادند و بر یمن مستولی شدند و حکومتی دینی درآن ناحیه تأسیس کردند. امامان زیدی یمن در داخل و خارج کشمکش ها داشتند و پس از استیلای ترکان عثمانی بریمن چند بار با ترکان جنگیدند... سلطنت جدید یمن را امام المتوکل یحیی تأسیس کرد که در سال 1904 میلادی با ترکان جنگید و در 1918 صنعا را بطور قطعی بدست آورد. (از دایره المعارف فارسی). رجوع به خاندان نوبختی اقبال و عیون الاخبار ج 2 ص 145 و ضحی الاسلام و غزالی نامه و البیان و التبیین ج 3 ص 53 و الوزراء و الکتاب و زیدیون و زید بن علی شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
قناطر زبیده، پل هاییست چندطبقه که بدستور زبیده زوجه هارون و یا زنوبیاملکۀ تدمر ساخته شده. در الدر المنثور آمده: گویندزبیده چشمۀ ’عرعار’ را از کوههای لبنان به بیروت آورد، علت این اقدام او آن بود که در سفر حج خود که از راه بیروت به مکه میرفت، مردم بیروت را دچار کمی آب دید و دستور داد آب سرچشمۀ ’عرعار’ لبنان را تا بیروت ببرند، و در وادی ’مکلس’ پلهای چندطبقه ساختند، این قناطر تا هم اکنون بنام قناطر زبیده یا زبیدیه مشهور است. و بنظر میرسد که بانی این قناطر زنوبیا است ملکۀ معروف تدمر که زبیده نیز خوانده میشود، نه همسر هارون الرشید. (از الدر المنثور ص 216 و 217)
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
مصغر زبده است. (فرهنگ نظام). رجوع به زبید شود
لغت نامه دهخدا
(زَبی بی یَ)
محله ای است به بغداد، از آن محله است ابوبکر زبیبی. (منتهی الارب). محله ای است به بغداد. (شرح قاموس) (از تاج العروس) (ناظم الاطباء). محله ای است در بغداد که آنرا تل الزبیبیه خوانند. (ازمعجم البلدان). رجوع به زبیبی (... عبدالله بن ابی طالب) شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ ری یَ)
احفاد حبیب بن زبیر بن مسکان راکه در اصفهانند زبیریه خوانند. (از انساب سمعانی). رجوع به زبیر (... مسکان) ، زبیریون و زبیریان شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ)
نسبت است به زبید که قبیله ای قدیم است، و همه قبایل زبیده به زبید اکبر بازگشت میکنند، و عده ای از صحابه و علما بدین نسبت مشهورند. (از انساب سمعانی) ، نسبت است به زبید، قبیله ای بزرگ از قبایل یمن. (از دائره المعارف بستانی) ، منسوب به زبید (بطنی از بطون قبیلۀ تمیم). (تنقیح المقال از ریحانه الادب) ، منسوب به زبید، بطنی از قبیلۀ طی. (ریحانه الادب از تنقیح المقال)
لغت نامه دهخدا
(اُ دی یَ/یِ)
نام دو ده از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. سکنۀ یکی 180 و از آن دیگری 100 تن است. محصول آن غلات وآبش از چاه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ)
اسماعیل بن رجاء تابعی، فرزند رجأبن ربیعۀ تابعی است. این پدر و فرزند هر دو تابعی و اهل کوفه اند. (از انساب سمعانی). رجوع به تحفه ذوی الارب ابن خطیب الدهشه و زبیدی (... رجأبن ربیعه) شود
اسحاق بن علاء محدث، ملقب به زبریق. از زید بن یحیی روایت دارد. (از تاج العروس: زبرق). رجوع به زبیدی (ابراهیم بن علاء) و زبریق شود
رجأ بن ابی ربیعه، از قبیلۀ زبید و تابعی است. (از انساب سمعانی). رجوع به تحفه ذوی الارب تألیف ابن خطیب الدهشه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ)
زوبیدی. نوعی ماهی است در خلیج فارس
لغت نامه دهخدا
(زَ)
عبداللطیف بن ابی بکر بن احمد، مکنی به ابوعبدالله 747- 802 هجری قمری) در شرجه متولد گردید و در زبید سکونت کرد و هم درآنجا درگذشت. وی از دانشمندان فن عربیت است و تألیفاتی در این باب پرداخته که از آن جمله است: ’شرح ملحه الاعراب’، ’مقدمه فی علم النحو’، ’نظم مقدمۀ ابن بابشاذ’ که ارجوزه ای است دارای هزار بیت. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 181). رجوع به بغیه الوعاه ص 311 و الضوء اللامع ج 4 ص 325 شود. (از حاشیۀ اعلام ص 181)
حکیم زبیدی، برادر شهاب بن عبدالرحمن است که از ناظران املاک زبید بود در ایام دولت مجاهدان یمن. (از العقود اللؤلؤیه ج 2 ص 74). رجوع به زبیدی (... شهاب) شود
ابوعلی، فقیه و محدث زبید است. ابن بطوطه در سفرنامۀ خود از او یاد کند. رجوع به سفرنامۀ ابن بطوطه ترجمه محمدعلی موحد ص 242 شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
نام گیاهی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از رشیدیه
تصویر رشیدیه
رشته گونه ای از خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبازیه
تصویر زبازیه
تباهی بدی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیدیه
تصویر جلیدیه
عدسی چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیعیه
تصویر طبیعیه
مونث طبیعی پرهامیک مونث طبیعی، جمع طبیعیات
فرهنگ لغت هوشیار
نیایندگان شاخه ای از رویگردانان (خوارج) و یاران عبدالله بن اباض آنان را اباضیه نیز می نامند
فرهنگ لغت هوشیار
دیناری بود ازمسکوکات دوره بنی امیه که درزمان خلافت یزیدبن عبدالملک بوسیله عمربن هبیره (ازاعمال بنی امیه درعراق) ضرب شد، پس ازعهد بنی امیه منصور خلیفه عباسی فقط سه سکه از نقوداموی راپذیرفت وآن سه عبارت بودند از: هبیریه خالدیه ویوسفیه که سالها رواج داشتند
فرهنگ لغت هوشیار
فرقه ای از شیعه که به زید ابن علی بن الحسین (ع) ملقب به زین العابدین منسوبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبیده
تصویر زبیده
همیشه بهار از گیاهان، ویژه نامی در تازی همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعیدیه
تصویر سعیدیه
چادر یمنی، نام روستایی در مسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانیه
تصویر زبانیه
((زَ یَ یا یِ))
جمع زبنیه، سرکشان، مردم سخت و درشت، سرهنگان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند به سبب آن که دوزخیان را به دوزخ رانند
فرهنگ فارسی معین