جدول جو
جدول جو

معنی زاییده

زاییده
پیدا شده، به دنیا آمده، مولود، فرزند، زاده
تصویری از زاییده
تصویر زاییده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زاییده

زاییده

زاییده
مولود. فرزند. زاده، بوجود آمده. نتیجه. ثمره
لغت نامه دهخدا

زداییده

زداییده
پاک شده پاکیزه شده، صیقل یافته، محو شده (غم و مانند آن)
زداییده
فرهنگ لغت هوشیار

ساییده

ساییده
سوده کوبیده نرم شده، بهم مالیده، سوهان شده، زدوده شده صیقل شده، اره شده، فرسوده، لندوده مالیده، گداخته مذاب، لمس شده، تلاقی کرده
فرهنگ لغت هوشیار