جدول جو
جدول جو

معنی زبگر - جستجوی لغت در جدول جو

زبگر
(زَ بَ گُ)
همان زابگر. (رشیدی) :
گر لاف زند خصم دهان کرده پر از باد
از دست حوادث زبگر قسمت او باد.
لطیفی (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
زبگر
(زَ گُ)
با لفظ زدن و خوردن مستعمل... بمعنی آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دست بر آن زند که باد از دهانش با صدا بجهد. (آنندراج). بر وزن و معنی زبعر است که زنبلغ باشد و آنرا آپوق نیز خوانند و بکسر اول و فتح ثانی و ضم کاف تازی هم گفته اند و با کاف مضموم و مشدد هم آورده اند و به این معنی بجای حرف ثانی یای حطی نیز آمده است که بر وزن دیگر باشد و بترکی زمرط خوانند. (برهان قاطع). زبغر. (ناظم الاطباء) :
گردن ز در هزار سیلی
لفجت ز در هزار زبگر.
منجیک (از صالح الفرس).
بدزدی و بقمار و به سیلی و زبگر
بمکر و وسوسه و جور و غیبت و بهتان.
بدیع سیفی (درقسمیه)
لغت نامه دهخدا
زبگر
آن باشد که کسی دهان خود پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد، زابگیر، زبغر
تصویری از زبگر
تصویر زبگر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبور
تصویر زبور
کتاب آسمانی داوود (از انبیا و پادشاهان بنی اسرائیل)، مزامیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
کسی که پیشه اش ساختن زینت آلات و چیزهای دیگر از زر است، طلاساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زابگر
تصویر زابگر
ضربه به دهان پر از باد برای خارج شدن هوا از آن با صدا، آپوخ، زابغر، زبغر، زنبغل، زنبلغ، برای مثال من کنم پیش تو دهان پرباد / تا زنی بر لبم تو زابگری (رودکی - ۵۳۰)، گردن ز در هزار سیلی / لفچت ز در هزار زابگر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۸ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبغر
تصویر زبغر
زابگر، ضربه به دهان پر از باد برای خارج شدن هوا از آن با صدا، آپوخ، زابغر، زنبغل، زنبلغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبهر
تصویر زبهر
بیزاری پدر و مادر از فرزند
زبهر کردن: عاق کردن فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
بمعنی زر ساز، کسی که بازر کار می کند، صیاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیبگر
تصویر زیبگر
زیبنده و آرایش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبیر
تصویر زبیر
پتیاره (بلا)، نام کوهی است اشویی، گل سیاه گل بد بو از بر از حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبور
تصویر زبور
نوشته، کتاب، کتاب داوود پیغمبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبهر
تصویر زبهر
برای، بجهت، از برای، از بهر، متعلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبغر
تصویر زبغر
آن باشد که کسی دهان خود پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد، زابگیر، زبگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
((زَ گَ))
سازنده زیورآلات طلایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبور
تصویر زبور
((زَ))
نوشته، کتاب، نام کتاب حضرت داوود از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
طلافروش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زابگر
تصویر زابگر
آچوق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیگر
تصویر زیگر
اپوق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
Flashy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
voyant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
llamativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
mencolok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
चमकदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
opzichtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
浮夸的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
vistoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
chamativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
krzykliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
показний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
auffällig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
броский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
צעקני
دیکشنری فارسی به عبری