رابینو آنرا جزء دهات حوزۀ قدیم گرگان یاد کند و گوید: روک، رویین زبخ... نزدیک شهراند. (ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینوص 268). رجوع به متن انگلیسی آن سفرنامه ص 162 شود
رابینو آنرا جزء دهات حوزۀ قدیم گرگان یاد کند و گوید: روک، رویین زبخ... نزدیک شهراند. (ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینوص 268). رجوع به متن انگلیسی آن سفرنامه ص 162 شود
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سِگیل، وِردان، واروک، واژو، بالو، تاشکِل، گَندُمِه، آزَخ، زَخ، آژَخ، ژَخ، ثُؤلول
پختن، مادۀ خوراکی را روی آتش گذاشتن و حرارت دادن تا قابل خوردن شود، طبخ کردن، نرم و قابل خوردن شدن مواد غذایی توسط حرارت، طبخ شدن ، اشیای سفالی را در کوره گذاشتن و حرارت دادن
پختن، مادۀ خوراکی را روی آتش گذاشتن و حرارت دادن تا قابل خوردن شود، طبخ کردن، نرم و قابل خوردن شدن مواد غذایی توسط حرارت، طبخ شدن ، اشیای سفالی را در کوره گذاشتن و حرارت دادن
فتحه، حرکت فتحه، علامتی به این شکل«ی» که بالای حروف می گذارند، بالا، فوق، برای مثال زبرین چرخ فلک زیر کمین همت توست / نه عجب گر تو به قدر از همه عالم زبری (فرخی - ۳۹۹)
فتحه، حرکت فتحه، علامتی به این شکل«یََ» که بالای حروف می گذارند، بالا، فوق، برای مِثال زبرین چرخ فلک زیر کمین همت توست / نه عجب گر تو به قدر از همه عالم زبری (فرخی - ۳۹۹)