جدول جو
جدول جو

معنی زبانحال - جستجوی لغت در جدول جو

زبانحال
وضع شخص و یا حالت شخص و یا شئونات شخص را بیان کردن
تصویری از زبانحال
تصویر زبانحال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبان حال
تصویر زبان حال
ناسرایش ناسرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان حال
تصویر زبان حال
کنایه از وضع و حالت شخص که از حال و راز درون او حکایت کند، زبان دل برای مثال چشمم به زبان حال گوید / نی آنکه به اختیار گویم (سعدی۲ - ۵۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانران
تصویر زبانران
صاحب قیل و قال، پر گوی پرحرف، فضول، قصه خوان داستانسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباندار
تصویر زباندار
کسی که میتواند مطالب خود را نیکو ادا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان قال
تصویر زبان قال
سرایش سرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان حالت
تصویر زبان حالت
زبان حال، کنایه از وضع و حالت شخص که از حال و راز درون او حکایت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانران
تصویر زبانران
پرگوی، فضول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زباندان
تصویر زباندان
خوش بیان، آن که به جز زبان مادری خود یک یا چند زبان دیگر بداند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبان دل
تصویر زبان دل
زبان حال، زبان باطن، کلام یا حالتی که از راز درون شخص حکایت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از با حال
تصویر با حال
خوش ساخت خوشنما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباناً
تصویر زباناً
((زَ نَن))
به صورت شفاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانا
تصویر زبانا
ساخته فارسی گویان زبانی به زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحال
تصویر باحال
شوخ و سرزنده، دل چسب، شاداب
فرهنگ فارسی معین