جدول جو
جدول جو

معنی زبائب - جستجوی لغت در جدول جو

زبائب
(زَ ءِ)
جمع واژۀ زبیبه (واحد زبیب: مویز). (دهار). رجوع به زبیب و زبیبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ ءِ)
پاره پاره. قطعه قطعه. تکه تکه. منه: ثوب خبائب، ای ثوب مقطع. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از متن اللغه) (از معجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا
(سَ ءِ)
جمع واژۀ سبیبه. رجوع به سبیبه شود. (ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ ءِ)
علی الجمع شهری است به یمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ ربیبه. (منتهی الارب) (متن اللغه) (اقرب الموارد) (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار). رجوع به ربیبه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
ج شبیبه و شابه است. به معنی زنان جوان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به شبیبه و شابه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ ءِ)
ثوب هبائب، جامۀ پاره پاره شده. (ناظم الاطباء). جامۀ کهنۀ دریده شده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گوشۀ عالم مابین مغرب و شمال و این لفظ هندی است. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(زَبْ با)
مویزفروش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زباب مانند زبیبی فروشندۀ زبیب است. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(زَبْ با)
پدر حجیر از بنی عامر بن صعصعه جد بزرگ صفّیه مادر حرث بن عبدالمطلب بن هاشم است. (تاج العروس). رجوع به منتهی الارب شود
لغت نامه دهخدا
جمع ربیبه، دایگان پرورندگان دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبائب
تصویر سبائب
جمع سبیبه، جامه های بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبائب
تصویر خبائب
پاره پاره، تکه تکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
هبایب در فارسی پاره پاره دریده: جامه پاره پاره شده دریده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباب
تصویر زباب
مویز فروش موش سرخ موش کور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
((هَ ئِ))
پاره پاره شده (ثوب)، دریده شده
فرهنگ فارسی معین